زمانی بود که به نظر می رسید نویسنده بودن نیازمند زیبایی شناسی خاص ، نگرش غیر عادی ، نوعی شورش جوانانه است که تا بزرگسالی حفظ شده و گسترش یافته است. به خاطر سپردن آخرین نمایندگان این نقش نویسنده در اسپانیا ما را به این سمت سوق می دهد کامیلو خوزه سل y فرانسیسکو امبرالبه در واقع ، به عنوان دوستان خوب و تا حدی ، دومین وارث اول ، این نقش نگرش عمومی مشترک کاملاً قابل درک است.
از نظر افراد غیرعادی ، امبرال در تاریخ به عنوان افراد بی ادبی ثبت می شود که در وسط یک برنامه تلویزیونی در زمان اصلی "من آمده ام تا درباره کتابم صحبت کنم" را فاش کرد.
اما حقیقت این است که در شرایط کنونی تلویزیونی که نویسندگان و اندیشمندان با وقایع نگارهای صورتی جایگزین آنها شده اند ، شخصیت های پرحرارت و گستاخ از کامل ترین خلاء ، باعث می شود که فکر کنیم امبرال حق داشت عصبانی شود زیرا در آن برنامه ، هیچ صحبتی از کتابش نشد ...
فراتر از حکایتی که از این شخصیت باقی مانده است ، دان فرانسیسکو امبرال نوعی روایت تجدید نظر در مورد شیوه ها را پرورش داد. رئالیسم با تخیل رایج اسپانیایی ، با ارجاعات اخلاقی و سیاسی و با نیت تحول آفرین ، که بدون شرمساری با دیدگاه نویسنده تفاوت می یابد. چشم انداز اینکه ما کی هستیم با یک نقطه حساس و تند ، با یک زیبایی زیبا که تعادل بین بد ، انتقادی ، طعنه آمیز است. ترکیبی که باعث شد به عنوان ستون نویس به شهرت برسد و همچنین به موفقیت های بزرگ ادبی منجر شود.
3 رمان برتر توصیه شده توسط فرانسیسکو امبرال
پوره ها
هیچ کس بهتر از نویسنده بالغ نمی تواند به بهشت گمشده دوران کودکی ، یا دقیقتر گذار ، برای خروج از مرحله لاروی زندگی خود که در آن ما پوست دوران کودکی را رها می کنیم ، نزدیک کند. نوجوانی جادو و ناامیدی است ، نگاه یک کودک و خواسته های یک بزرگسال.
در این رمان، نویسنده را کشف میکنیم که میتواند با زبان نفیس و در عین حال عمیقاش، مجموعهای از احساسات و عواطف را درباره آنچه از دست رفته، با آن دیدگاه مالیخولیایی نسبت به کشف میل نفسانی، در روزگاری که یک شب تابستانی ساده در آن جاری است، سرازیر کند. می تواند به ابدیت نگاه کند
یک نگاه گذشته نگر در آغاز سفر زندگی در آن تنهایی که بلوغ است ، اما همچنین مملو از طنز و آشتی با مرد جوان است که به میزان بیشتر یا کمتر همه ما بودیم.
نامه ای به همسرم
از سال 1959 ، امبرال زندگی خود را با ماریا اسپانیا به اشتراک گذاشت. وقتی پسرشان در پنج سالگی در سال 1968 درگذشت ، آنها عمیق ترین درد را از دست دادند.
فرانسیسکو آمبرال از آن ایده همزیستی که سرانجام توانست طوفان احساسات متناقض را پشت سر بگذارد، این کتاب را نوشت که تنها پس از مرگ منتشر شد و بیش از همه، مریم را ستایش کرد و او را به آن دسته از اساسی ترین، عالی ترین ها ارتقا داد. سطحی که می توان به عشقی که سال ها دوام آورده است اعطا کرد.
نثر در مواقع خشن و فوق العاده درخشان در شعرهای غنایی خود ، این کتاب را به یک رمان حیاتی تبدیل می کند ، چراغی برای هر زوجی که به دنبال پاسخ یا رزق همزیستی هستند.
جوکوندو
فرانسیسکو آمبرال که مشتاق مادرید و درون تاریخ نوشته شده توسط شاعران، غیرقانونی ها و وقایع نگاران شبانه است، در این رمان کیهانی خیال انگیز از مادرید را ارائه می دهد. تکههایی از شبهای قدیمی که در آن آخرین میلهها و مکانهای دیگری که آزادی حرامترینها در آنها لغزید و در نهایت خود را در آن نوع انحطاط انکار شدهها بهخوبی نشان میدهد.
Si دره Inclán رگههای آستانهای گروتسک را در این رمان به ما بازنگری پسامدرن مفهوم ارائه کرد. این دیگر در مورد تغییر شکل ارزش های کلاسیک نیست، بلکه در مورد انحراف آنها است. در میان مکانهای معمولی مادرید که دیگر وجود ندارد، با جوکوندو و انبوهی از شخصیتهای دنیای اموات اخلاقی در گذشتهای نه چندان دور آشنا میشویم، شخصیتهایی که در حسرت لحظههایشان زندگی میکنند تا خودشان را آنطور که بودند نشان دهند، قهرمانان عشق شبانه.
2 نظر برای “3 کتاب برتر فرانسیسکو آمبرال”