3 کتاب برتر کلر مکینتاش

از افسر پلیس برای بیش از 12 سال گرفته تا سردبیر مشهورترین روزنامه یکشنبه بریتانیا ، ساندی تایمز. و اکنون ، بدون شک یکی از نویسندگان موفق انگلیسی که در حال شروع به صعود به لیست پرفروش ترین در سراسر اروپا است.

حقیقت این است کلر مکینتاش او با این ادبیات شروع به کار کرد ، زیرا اخیراً ، در سال 2016 ، پیش از نویسنده تاسیس شده ، جایزه رمان جنایی قدیمی تیکستون را دریافت کرد جی کی رولینگ. با اولین رمان بزرگ، "من تو را رها کردم" راه خود را در رقابت های دیگر در کشورهایی مانند فرانسه که با آغوش باز پذیرفته بودند، باز کرد. ظاهر درخشان این نویسنده به قدری قابل توجه است که نسخه های او عملاً همزمان بین انگلستان اصلی او و بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر است.

از سال 2016 ، کلر مکینتاش چندین مورد را منتشر کرده است رمان های جنایی جالب است که تجربه بیش از یک دهه حضورش در پلیس برای او استدلال های زیادی ارائه می دهد.

3 رمان برتر کلر مکینتاش

چاره ای نیست

اگرچه ترس با ایده ای که از عنوان این رمان برمی آید در تضاد است، اما ترس همیشه شامل یک انتخاب است. می توانید تسلیم شوید و جلوی خودتان را بگیرید یا می توانید سعی کنید نفس خود را بگیرید تا با هر چیزی که هست روبرو شوید. البته در این داستان یک متغیر دیگر هم اضافه می کنیم... و آن این است که در لحظات خاصی در موقعیت های خاص امکان فرار وجود ندارد.

و همانطور که اغلب اتفاق می افتد با ترسی که در نهایت پس از مواجهه با آن بدون هیچ راه فراری غلبه می کند، کلاستروفوبیا و وحشت اولیه می تواند به سمت طرف مقابل دیگری که به یکدیگر ساییده می شود و می تواند ما را تبدیل به قهرمان کند، به مردان و زنانی که بر ترس های ما تکیه کرده اند. آن حس ششم را بیدار کن که خیلی درباره اش صحبت می شود...

هیجان در اولین پرواز بدون توقف از لندن به سیدنی حاکم است. شایعات حاکی از آن است که برخی از افراد مشهور با درجه یک سفر می کنند، بنابراین همه از مهم ترین رویداد تاریخ هوانوردی آگاه هستند.

مینا، یکی از مهمانداران، سعی می کند روی کار تمرکز کند تا مشکلات شخصی خود را فراموش کند. ناگهان یکی از مسافران دچار حمله قلبی می شود و می میرد. در کیف مینا مرحوم عکسی از دختر پنج ساله‌اش سوفی پیدا می‌کند و به نظر می‌رسد همان روز صبح در دروازه مدرسه گرفته شده باشد. در همین حال، در خانه، شوهرش آدام معتقد است که مافوق پلیس او در حال کشف راز او هستند.

چاره ای نیست، کلر مکینتاش

دارم نگاهت می کنم

هنگامی که یک معمای تکان دهنده آغاز چیزی می شود که به عنوان یک رمان جنایی تبلیغ می شود ، خواننده ای مانند من که عاشق این نوع ژانر است و همچنین عاشق ژانر رمز و راز است ، می داند که آن گوهر را پیدا کرده است که قرار است از آن لذت ببرد. در طول سخنرانی.

این یک معمای تاریک است ، کاملاً عجیب و گیج کننده. زوئی خود را در یک عکس کوچک در روزنامه های طبقه بندی شده هنگام سوار شدن در مترو کشف می کند. سردی مشترک بین زویی و خواننده با احساس ناراحت کننده یک فال بد شروع می شود.

در این جهان که در معرض شبکه ها هستیم ، غرق در اینترنت که به نظر می رسد با واقعیت پیرامون ما آمیخته شده است ، به سبک ماتریس ، هزاران تردید در تخیل شما شکل می گیرد.

در کتاب دارم نگاهت می کنم احساس می کنید به شما چشم دوخته اید ، نوعی حضور مجازی که شما را از پارانویا به واقعی ترین وحشت می کشاند. زو می داند که او هدف کسی شده است و به نظر می رسد هیچ کس او را درک نمی کند.

هر روز که می گذرد چهره های جدیدی در آن روزنامه ظاهر می شود ، در همان مکانی که او اولین بار در آن ظاهر شد. زویی ممکن است تسلیم ترس شود یا سعی کند پاسخی برای آن معمای عجیب و غریب پیدا کند.

اما در موقعیت او ، به نظر می رسد که هر حرکتی توسط ناظر او پیش بینی می شود ، که در حال حاضر ظاهر شخصی یا چیزی کاملاً واقعی به نظر می رسد. کلر از ترس با طعم قدیمی (نه به عنوان چیزی وحشتناک بلکه به عنوان چیزی نگران کننده ، غیر معمول ، عجیب) بازی می کند ، آن اشتیاق داخلی وصف ناپذیری برای نگاه کردن به ورطه ای که همه ما را همراهی می کند.

از اشتیاق ما برای دیدن ترس ، ما فقط به وضوح نشان می دهیم که دوست داریم هر چه سریعتر به امن ترین سرپناه بازگردیم. اما زو نمی داند چقدر زمان برای رفتن به خانه و پناه گرفتن خواهد داشت. وقتی به حل آن معما بپردازید ، که به طور اتفاقی یا کاملاً از پیش تعیین شده بر هویت شما تأثیر می گذارد ، ممکن است هیچ نقطه ای برای بازگشت وجود نداشته باشد.

دارم نگاهت می کنم

اگر به تو دروغ بگویم

مرگ والدین چیزی است که باید به عنوان حادثه ای تصور شود که باید برای ما اتفاق بیفتد. اما آنا بیچاره مجبور شد با زنجیره ای از خودکشی ها روبرو شود که ابتدا پدر و سپس مادرش را از بین برد.

حقیقت این است که برای آنا ناپدید شدن مادرش ضربه بزرگی بود زیرا او در جهان تنها بود ، علاوه بر دلبستگی بیشتر به شخصیت مادر. فقط شکوفایی زندگی جدید دخترش باعث دلسردی او از زندگی می شود.

و این اوست ، دخترش ، تنها پیوند او با دنیایی است که او را در برابر چشم اندازی پانوراما قرار داده است که در آن هویتش در بدترین لحظات شکسته شده است.

شاید به همین دلیل است که او تصمیم گرفت کمی بیشتر در مورد انگیزه های والدینش تحقیق کند ، چیزی که آنها را مجبور به تصمیم گیری های برگشت ناپذیر کرد. فقط کارولین جانسون ، مادرش ، رازی را حفظ کرد که برای حفظ یکپارچگی خود هرگز نباید بداند. و ادامه دادن می تواند منجر به یک محرک کشنده شود ...

اگر به تو دروغ بگویم

دیگر کتاب های توصیه شده توسط کلر مکینتاش

میگذارم که بروی

هیچ چیز بهتر از ورود به بازار نشر و ژانر سیاه نیست تا ارائه یکی از آن رمان ها با چرخشی غیرممکن که به خنک شدن خواننده بیدار می شود.

جنا گری تصمیم می گیرد که از گذشته خود کناره گیری کند ، آن فاصله فیزیکی را ایجاد کند که منجر به ایجاد احساس امنیت می شود ، فراتر از کابوس ها ، احساس گناه و احساساتی که هیچ اتفاقی نباید همانطور که افتاده بود افتاده باشد. ساحل ولز شب های بی خوابی جنا گری را در خود می نشاند و منتظر زمان برای بهبود زخم هایی است که به نظر می رسد به آرامی در حال محو شدن است.

اما حقیقت این است که آن شب نوامبر در حافظه معلق مصمم به مخالفت با فراموشی است ، غیر منتظره ترین جزئیات احساس بدهی را برانگیخته می کند که باید کاملاً بسته شود تا جنا واقعاً آرامش پیدا کند.

و بنابراین ، در میان انتظار نامشخص ، جنا سرانجام می فهمد که هرگز نمی تواند از سرنوشتی ناهنجار فرار کند که جدول زمانی آن بر تکمیل کار خود اصرار دارد.

میگذارم که بروی
5/5 - (9 رای)

1 نظر برای “3 کتاب برتر کلر مکینتاش”

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.