3 کتاب برتر توسط Banana Yoshimoto

به طور کلی، سنتز همیشه مولد، ارزشمند و ایجاد رویکردهای غنی‌کننده جدید است. در ادبیات، توانایی قدردانی از دیدگاه‌های بسیار متفاوت برای پایان دادن به تغذیه از همه آنها، زمینه خلاقیت بارورتر را بدون محدودیت ژانرها یا برچسب‌ها تضمین می‌کند.

و این همان چیزی است که با آن اتفاق می افتد موز یوشیموتو یا ماهوکو یوشیموتو (اگر به نویسنده پشت نام مستعار بچسبیم). از آنجا که این نویسنده ژاپنی ، در آن تصور قبلی که برای هر نویسنده لازم بود ، تحت تأثیر نویسندگان حتی دور قرار گرفته است Truman Capote o Stephen King.

احتمالاً ترکیب منحصربه‌فرد در یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های این نویسنده همگرایی دارد: دیالوگ‌ها. دانستن نحوه انتقال خیلی بیشتر از یک مکالمه کار ساده ای نیست، شاید سخت ترین چیز برای یک نویسنده باشد.

وادار کردن شخصیت ها به حرف زدن و اینکه آنها مسئول بیدار کردن احساسات یا انتقال احساسات باشند، فقط از طریق ظرفیت همدلی نویسنده، یعنی سهولت زیر پوست شخصیتی که او بازی می کند، انجام می شود. اگر به این بیافزاییم که چگونه بزرگان دیگری مانند کاپوتی این کار را با مکالمات حساسیت فوق‌العاده‌اش بین تنظیمات خاکستری و کینگ با استعدادش برای نزدیک کردن هر شخصیتی، مهم نیست که چقدر ناهموار یا عجیب انجام می‌دهند، بیفزاییم.

بنابراین خواندن آن را توصیه می کنم کتاب های یوشیموتو این در نهایت یک توصیه در مورد شخصیت هایی است که حقیقت را نشان می دهند و به همین دلیل به تنهایی می تواند شما را به اهداف خود برساند. اما اگر علاوه بر این ، تنش روایی حتی وجودی ترین داستان را مانند یک ریتم زنده پیش ببرد ، می توان گفت که نویسنده در پایان به ساخت رمان های جالبی می پردازد که ما با لذت از آنها لذت می بریم. داستانهای جاری که بحث هایی را در مورد شیوه زندگی قرن بیست و یکم ، با تناقضات ، وسوسه ها و احساس تنهایی شدید به عنوان تنها همراهی که با همه چیز روبرو می شود ، مطرح می کند.

3 کتاب برتر توصیه شده توسط Banana Yoshimoto

مارمولک

بله ، یک کتاب داستان کوتاه مانند کتاب اول در لیست من. من دلایل خودم را دارم. و این بدان معناست که اگر قبل از این در مورد کیفیت نقاشی شخصیت های فراموش نشدنی فکر می کردم ، هیچ چیز بهتر از قدرت مختصر برای نشان دادن مجموع شخصیت هایی که در معرض تجربیات مرتبط در مورد یک اگزیستانسیالیسم شهری و جادویی بودند ، نیست.

شهری شگفت انگیز مانند توکیو می تواند میزبان همسران روحی باشد. غروب آفتاب بین اولین چراغهای شهر بزرگ می تواند بهانه ای برای درهم آمیختن وجود با نخ طبیعت پرهیجان زندگی ، اشتیاق و امید نهایی بین غروب مشترک مالیخولیا باشد.

موز یوسیموتو درهای معنویت ژاپنی روزمره را باز می کند. این مجموعه مجموعه ای از داستان ها را به ما ارائه می دهد که با آنها می توان خصوصیات ژاپنی را در صمیمی ترین قسمت خود جذب کرد.

و با این حال، احساس زندگی در اینجا یا آنجا بسیار شبیه است، حتی اگر دنیایی که در اطراف آن ساخته شده ممکن است بسیار متفاوت باشد. شش قهرمان داستان که شش داستان مربوط به خود را می گذرانند، با هدفی فرضی شروع می کنند که گروه های اجتماعی ژاپنی را به نوعی شخصیت های معمولی برای نوارهای مختلف تقسیم کنند.

اما پرتره نهایی مردان و زنان، پیر و جوان، تمام برچسب های قبلی را پاک می کند. هیچ غرض ایدئولوژیک یا اخلاقی وجود ندارد، بلکه در مورد کشف این است که وقتی دنیای اطراف خود را از درون کشف می کنیم، چقدر برابر هستیم.

تنها تفاوت در تجربیاتی است که ما را به سوی شیوه ای از بازیگری هدایت کرده است. اما انسانی که از همه چیز محروم است ، به طور یکسان از بخش بزرگی از آب و احساسات مشابه تشکیل شده است.

ما در بیست سالگی مثل هفتاد سالگی عشق را متوقف می‌کنیم، با همان ناراحتی ضرر می‌کنیم، با همان نیاز سلولی برای زنده ماندن از خواب بیدار می‌شویم، در طول راه با همان ذهن بسته گم می‌شویم. و همه چیز، مطلقاً همه چیز، با هدف یافتن خوشبختی در برخی موقعیت ها، مهم نیست که چقدر زودگذر باشد، به پایان می رسد. یوسیموتو هر شخصیت این ژاپن فعلی را در محیط خاص خود ترسیم می کند.

ما سنت اجدادی را در برخی از آنها رمزگشایی می کنیم و در برخی دیگر همان روند جهانی شدن را کشف می کنیم. و ما هنوز شیفته تفاوت ها هستیم. اما آنچه واقعاً جذاب است ، درک آن احساس مشترکی است که بر همه ما حاکم است ، از سرزمین طلوع خورشید گرفته تا آن سوی جهان.

مارمولک

اشپزخانه

یوشیموتو با این اولین کار خود به شهرت بزرگی دست یافت. احتمالاً موضوع ظهور رویکرد سوررئالیستی، استعاره وجودی بود که به این معنی بود که یک زن جوان تصمیم گرفت بقیه عمر خود را در آشپزخانه خانه خود بگذراند، پس از تنها ماندن در این سیاره از جهان پنهان شده بود.

هنگام تبدیل شدن به کافکایی ، میکاج سرانجام با یوئیچی روبرو می شود و تصمیم می گیرد که او نیز مانند او یک روح گمشده دیگر است و سرانجام تصمیم می گیرد به همراه مادر یوئیچی به خانه برود و زندگی کند ، که واقعاً فقط هویت مادری خود را جعل می کند تا بتواند ناپایدار را حفظ کند. واقعیت رها شدن و تنهایی

بین سه شخصیت فضایی از بیگانگی ایجاد می شود ، اما این فضای مشترک بین آنها حتی بیشتر از هر چیز دیگری که در خارج باشد قابل اعتماد و صادق است.

فقط چیزهای زیبا ، اسراف ، نادرها فقط می توانند زیبایی خود را حفظ کنند تا زمانی که با خاکستری دنیایی که دیگر به هیچ چیز اعتقاد ندارید برای زنده ماندن تعامل نداشته باشند.

یوشیموتو آشپزخانه

دریاچه

شکی نیست که مرگ یکی از عزیزان بازنویسی زندگی فرد است. موز یوشیموتو در بسیاری از کتابهای خود در مورد این ایده می نویسد. اما احتمالاً در این رمان است که تراژیک ترین لحن این ایده را به دست می آورد.

زیرا در داستان یک رقص عجیب بین مرگ و عشق وجود دارد ، مانند یک تانگو بین عاشقانی که در برخی مواقع با میل خفه می شوند و بعداً یکدیگر را در طوفانی ترین روزها رد می کنند.

عاشقانه بین قهرمانان این داستان به عنوان چیزی شکننده ظاهر می شود ، آنها تا زمانی که عشقشان به خوبی پیشرفت نکرده است ، تسلیم جسمی نمی شوند ، شاید آنها برای یکدیگر کتاب مشترکی باشند که زندگی جدید پس از مرگ را بر اساس آن بنویسند ...

دریاچه، یوشیموتو
5/5 - (8 رای)

4 نظر برای “3 کتاب برتر توسط Banana Yoshimoto”

  1. معرفی عالی یوشیموتو، بسیار مطابق با انتخاب شما. من مجذوب این صفحه هستم، خواندن مقالات شما باعث خوشحالی است!!!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.