بهترین کتاب های ماری هرمانسون

علی رغم ارشدیت وی در فهرست گسترده نویسندگان کتاب جنسیت سیاه نوردیک ، ماری هرمانسون او ورود به این سواحل را به عنوان راوی دیگری از جنایتكار یخ زده به پایان نرسانده است ، فقط به عنوان نویسنده دلسرد كننده ی یك اثر درخشان به ویژه. اما این این است که ماری چیز دیگری است. زیرا آثار او در همان زمان دارای نقطه نوآر است که در مقاصد بسیار واقع بینانه تر باعث نگرانی می شود. ترکیبی که موفق به چاپ یک تمبر متمایز می شود و نشان دهنده علاقه به گفتن چیزها به روش خود است ، زیرا همیشه باید در آثار داستانی غنی سازی شود به جای نوشتن یک کتاب بارها و بارها بین چندین نویسنده ...

بنابراین ، هرچه بیشتر و بیشتر رمان های یک جانباز برجسته مانند او می رسد ماری هرمانسون ما می توانیم در کتابشناسی کیهان منحصر به فرد شخصیت ها و تنظیمات تحقیق کنیم. رمان هایی که هم به خاطر پیشرفت طرح داستان و هم به خاطر آن عطر غیرمنتظره ای که فقط کسانی به آن دست می یابند که برای گالری نمی نویسند، ما را منحرف می کند و نگران می کند. مشکی یک رنگ و در نتیجه یک جو است. در ادبیات هم چنین اتفاقی می افتد. تاریکی تزیینی است که می تواند همه چیز را پاشیده یا به سادگی مانند سایه بدی در کمین باشد تا کسی وارد آرواره هایش شود تا بلعیده شود.

رمان های پیشنهادی برتر ماری هرمانسون

یک غریبه در ساحل

در دوران کودکی ، اولریکا تابستانهای بکر را در تانگویک ، یک شهر ساحلی کوچک سوئدی ، با دوستش آن ماری ، دختر همسایه گذراند. تا آن شب سان خوان که در آن خواهر خوانده اش ، دختری عجیب و ساکت ، در ساحل ناپدید شد و زندگی آنها را برای همیشه تغییر داد. بیست و چهار سال بعد ، اولریکا به تانگویک باز می گردد تا با دو فرزندش صحنه های دوران کودکی خود را مرور کند.

همه چیز همانطور است که به خاطر آوردم ، تا کوچکترین جزئیات ، گویی از پنجره ای به طور مستقیم به گذشته نگاه می کنم. اولریکا که دلش را برای نوستالژی می برد ، بار دیگر از ساحل جادویی دوران کودکی خود دیدن می کند: زیر پای او پوسته های مایل به آبی جیر جیر می کنند ، دریا آرام است ، همه چیز در آرزو و آرام است. تا این که بدون هشدار ، در یک گودال بین صخره ها ، کودکان به کشف بزرگی دست می یابند ...

غریبه در ساحل ، پرفروش ترین پدیده ادبیات تعلیق نوردیک ، یک هیجان انگیز شدید و نگران کننده است که ما را از صفحه اول به یک راز فریبنده پوشانده از هاله قدرتمند اساطیر اسکاندیناوی فرو می برد.

یک غریبه در ساحل

پناهگاه شیطان

کوتاه خالی از سکنه وجود داشت هیچکاک که با استفاده از تابوت و جعل هویت مرده از زندان فرار کرد. به نظر می رسد همه چیز برای زندانی فراری خوب پیش می رود تا این که با روشن کردن فندک متوجه می شود که گورکنی که با او در پایان ماجراجویی با او همکاری کرده است در کنار او قرار دارد ... احساسات مشابه با این رمان یک جهان که در فضایی متناقض از مراحل بزرگ باز می شود ...

به Himmelstal خوش آمدید. شما ، بیماران ما ، واقعاً مریض نیستید. آنها به سادگی خسته هستند ، از استرس ، سندرم خستگی مزمن و شاید افسردگی خفیف رنج می برند. ما به بهترین شکل از شما مراقبت خواهیم کرد ... از چشم اندازهای آلپ ، هوای تازه ، ماهیگیری و امکانات مدرن و راحت ما لذت ببرید. در اینجا ، پزشکان ما آنجا هستند تا به شما کمک کنند.

در واقع، هیملستال، خانه سالمندان انحصاری در دره‌ای در کوه‌های آلپ سوئیس که مکس، برادر دوقلوی دانیل، در بیمارستان بستری است، مکانی ایده‌آل به نظر می‌رسد. رودخانه هایی از آب شفاف وجود دارد و شما می توانید هوای پاکی را تنفس کنید، در رستوران می توانید یک وعده غذایی عالی و حتی یک لیوان شراب خوب را در صورت تمایل میل کنید و کارکنان بسیار حواسشان جمع و کمک کننده است. به همین دلیل است که وقتی مکس از او می‌خواهد که جای او را بگیرد، دنیل موافقت می‌کند تا بتواند با گروه مافیایی که دوست دخترش را تهدید می‌کنند، مشکل بدهی را حل کند. گذراندن چند روز در این مکان دلپذیر چه خطری می تواند داشته باشد؟ اما مکس برنمی‌گردد و دنیل شروع به ترس از این می‌کند که آن دره آخرین چیزی باشد که او خواهد دید.

پناهگاه شیطان
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.