کم کم با بیش از یک نویسنده آلمانی بسیار جالب آشنا می شویم. چرا که پرس و جو از ریشه های خانوادگی با ریشه در صنف جلادان می تواند برای هر نویسنده ای استدلال کند. و اولیور پوتز آنقدر عمیق در این ریشه ها حفاری کرد که در نهایت مجموعه ای از چندین رمان تاریخی را با تمرکز بر "ویژگی های" صنف جلادان با درون تاریخ خانوادگی درخشان، پیرامون آنها نوشت.
اما الیور پوتز کم کم فضای روایی خود را برای پرداختن به کتابهای کودکان، رمانهای جنایی و حتی تجربیات بسیار منحصربهفرد متنوع میکرد. یکی از آن فکتاتوم های ادبی که به طور اتفاقی به دست آمد و کم کم دارد وزن بین المللی پیدا می کند، به ویژه با هجوم به نوآر. لرزیدن پیوند شارلوتزیرا هموطن شما به سطوح بالای ژانر سیاه اشاره می کند...
3 رمان برتر پیشنهادی الیور پوتز
کتاب گورکن
در طول پیاده روی در وین می توانید شور و نشاط شهری را با یادآوری دوران باشکوه امپراتوری ببینید. شهری زیبا که گویی معماری معجزه آسایی در زمان معلق شده است. برخلاف زیبایی های زیاد، داستانی وحشتناک پیدا می کنیم که ما را به سایه های شهر بزرگ می برد. در مقابل، احساس ناراحت کننده ای متولد می شود که استادانه توسط نویسنده مدیریت می شود.
در پراتر، مهم ترین پارک شهر، جسد یک خدمتکار به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده است. لئوپولد فون هرتسفلد، بازرس جوان پلیس، علیرغم عدم رضایت همکارانش که نمیخواهند چیزی در مورد روشهای تحقیقاتی جدید او مانند بازرسی صحنه جرم و به دست آوردن اطلاعات بدانند، مسئولیت این پرونده را بر عهده خواهد داشت. شواهد یا عکس گرفتن لئوپولد توسط دو شخصیت کاملا متفاوت حمایت می شود: آگوستین روتمایر، گورکن اصلی گورستان مرکزی در وین. و جولیا ولف، اپراتور جوان مرکز تلفن تازه افتتاح شده در شهر و با رازی که نمی خواهد بیرون بیاید.
لئوپولد، آگوستین و جولیا در ورطههای عمیقی که در پشت دروازههای شهر پر زرق و برق پنهان شدهاند غوطهور میشوند تا یک قاتل بیرحم را پیدا کنند که وین را با اجساد بیگناه پر کند.
دختر جلاد
پیشرفت ادبی پوتز با این داستان غافلگیرکننده همراه شد، که به دلیل ساختاری که توسط نوادگان مستقیم قهرمان غمانگیز ساخته شده بود، از عوارض ناخوشایندی برخوردار بود. غرق شدن در داستانی به این منحصربفرد ما را فراتر از تخیلی صرف می کند تا جنبه های انسان گرایانه را در نظر بگیریم.
آلمان، 1659. در Schongau، یک شهر کوچک باواریا، یک پسر در حال مرگ با یک علامت عجیب روی شانه اش از رودخانه نجات می یابد. Jakob Kuisl، جلاد و مخزن خرد، باید تحقیق کند که آیا این حمله وحشیانه مربوط به نوعی جادوگری است یا خیر. خیابان های Schongau هنوز هم با خاطرات شوم چند دهه پیش از شکار جادوگران و زنانی که روی چوب می سوزند تکرار می شود.
اما وقتی بچه های دیگر ناپدید می شوند و یتیمی با همان خالکوبی مرده پیدا می شود، شهر طعمه هیستری می شود که تهدید به تکرار آن وقایع وحشتناک می کند. در میان جمعیت، این نظریه قوت می گیرد که مارتا، ماما، هم یک جادوگر تشنه به خون و هم یک قاتل است. یاکوب قبل از اینکه مجبور شود زنی را که فرزندانش را به دنیا آورده شکنجه و اعدام کند، باید حقیقت را کشف کند. یاکوب با کمک ماگدالنا، دخترش و سیمون، پزشک دهکده، با شیطان واقعی که پشت دیوارهای شونگا پنهان شده است، مقابله می کند.
گورکن و زمین سیاه
دومین قسمت از یک گورکن آگوستین روتمایر به طور منحصر به فردی می تواند از طرح های جدید بین داستان های تاریخی، نوآر و یک تعلیق در آخرین نمونه بهره ببرد که ما را با درخشش های عجیبش بین علم اولیه آن زمان و فضاهای تاریکی که هنوز در معرض دید بودند خیره می کند. دانش بشری، تنها آخرین شک و تردیدهایی بود که در آن شر هنوز قادر بود با ترس به عنوان ابزار بی حرکت شود.
وین 1894. جسد مومیایی شده پروفسور آلفونس استروسنر، یکی از بزرگترین مصر شناسان جهان، در یک تابوت در موزه تاریخ شهر ظاهر شد. لئوپولد فون هارتسفلد مسئول تحقیقات خواهد بود و به زودی متوجه میشود که از چهار عضو آخرین اکسپدیشن او به سرزمین سیاه، سه نفر در شرایط عجیبی مردهاند، بنابراین سایه یک نفرین بر آنچه اتفاق افتاده است، ظاهر میشود. اما نه لئوپولد و نه گورکن آگوستین روتمایر به نفرین اعتقاد ندارند و متقاعد شده اند که این قتل است.
با کمک جولیا که مسئول گرفتن عکس ها در پرونده مهم دیگری برای اداره پلیس است و لئوپولد با او رابطه پنهانی دارد، هر سه آنها بار دیگر درگیر پرونده ای می شوند که خیلی بیشتر از آن را پنهان می کند. در نگاه اول به نظر می رسید تابوت خوار مرموز، نفرین مصری ها و باستان شناسان قتل در یک پرونده جدید دیوانه وار برای محقق لئو فون هرتسفلد و گورکن آگوستین روتمایر.