عجیب این است که نوشتن فیلمنامه برای یک رمان همیشه آسان نیست، علیرغم این واقعیت که در جهت مخالف، یک اثر سینمایی همیشه می تواند بر روی کاغذ جا بیفتد. این موضوع آستانه ها، کالیبرها... خواهد بود، به این معنا که تخیل برخاسته از ادبیات ظرفیت بسیار بیشتری برای گسترش خود در ظرایف درونی شخصیت دارد، در توصیف هایی که می توان با دقیق ترین ضربات قلم مو توصیف کرد. در دیالوگ های کاملاً تعریف شده... The Paper مزایای خود را دارد، بدون شک.
گیلام مورالس آن سفر بین سینما و کتاب را انجام داده است که اغلب برعکس اتفاق می افتد (به جز استثناهای باشکوهی مانند وودی آلن). این کارگردان سینمای کاتالان از فیلمشناسی شاداب خود به روایت با سرعت هولناکی که فیلمهایش میخواهند، جهش کرده است. صندلی سینما را برای گوشه مطالعه خود عوض می کنید و پاپ کورن را رها می کنید تا صفحه ها لکه دار نشوند و حتی ممکن است نتیجه برای شما بهتر باشد...
البته، فراتر از آمدن و رفتن بین خلاقیتهای متفاوت، علاقه به ژانرها چیز دیگری است و فرد همیشه تمایل دارد داستانهایی از جهان تعریف کند که بیشتر برای او جذابیت دارد. ما تعلیق با سایه های وحشت، نگرانی برای سرنوشت شخصیت ها را رها نمی کنیم. تنش بی امان و سوء ظن به آن پیچشی که می تواند همه چیز را به بهتر یا بد تغییر دهد.
3 کتاب برتر توصیه شده توسط گیلام مورالس
ساعت گرگ
هماهنگی نسلی در صورت امکان برخی از نویسندگان یا برخی دیگر را به هم نزدیک می کند. این داستان خیلی از آن نزدیکی به نسل X در میان حد وسط است. و البته از منابعی مشابه منابع این نویسنده از نظر داستان های ترسناک که هنوز تحت سلطه شخصیت های نمادین است، نوشیدنی می نوشید. بچه ها امروز فقط به عنوان بازیگر درجه دو برای فیلم های نوجوان بهبود یافتند. منظورم گرگینه یا هر خون آشام فقیری است که در ساعات کم دختران کوچک را گاز می گیرد…
مایلز نه ساله است و تخیل زیادی دارد که او را به کابوس های مداوم رنج می برد که توسط هیولاها گرفتار می شوند. خانه تاریک مادربزرگش، جایی که او با خانوادهاش زندگی میکند، و علاقه برادر بزرگترش به فیلمهای ترسناک، به او کمکی نمیکند تا بر آن ترسهای دوران کودکی غلبه کند.
وقتی یک روز متوجه وجود فیلمی قدیمی به نام ساعت گرگ می شود (اثر نفرین شده ای که نمایشگاه تجاری آن ممنوع شده بود)، شکل گرگینه به رویاهای بد او هجوم می آورد تا جایی که تبدیل به یک وسواس می شود. در همین حال، مجموعه ای از رویدادهای ناراحت کننده نشان می دهد که در خارج، در جنگل، تهدید یک لیکانتروپ واقعی وجود دارد که او و خانواده اش را تعقیب می کند.
گیلام مورالس با ترکیب عناصر ترسناک و هیجانانگیز روانشناختی، داستانی بدیع نوشته است که ریشههای عاطفی خود را در هیولاهای دوران کودکی و درک نادرستی که گذار به دوران نوجوانی به همراه دارد، دارد. رمانی با قهرمانی غیرمعمول و تنشهای زیادی که جرأت فراتر رفتن از داستان معمولی گرگینه را دارد.
تصادف لورن مارش
چه تهدیدی بر ساکنان شهرنشینی قرن اروپا وجود دارد؟
لورن مارش، مانند هر روز صبح، برای دویدن میرود و در کار بازسازی ساختمان قرن اروپا که در آن زندگی میکند، به یک فرورفتگی با علامتگذاری ضعیف سقوط میکند. خوشبختانه، این زن آسیب جانی ندیده است، اما سدریک، بازرس بیمه مسئول تحقیقات، نشانه هایی را کشف می کند که تصادف تصادفی نبوده است. از آن لحظه به بعد، آنها درگیر یک نقشه اسرارآمیز می شوند که در آن هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست: رویدادهای خونین، همسایگانی که رازها را حفظ می کنند و حقیقتی پنهان که نمی توان بدون آسیب از آن فرار کرد. حوادث در اروپای قرن تازه شروع شده است...
«تصادف لورن مارش»، اولین رمان کارگردان و فیلمنامهنویس گیلم مورالس، بازتابی است درباره تنهایی، گناه و انزوا در یک شهر بزرگ، در قالب یک هیجان انگیز بدیع و ویرانگر با سرعتی جذاب، طرحی پیچیده و پایانی شگفتانگیز برای حتی. با تجربه ترین خوانندگان