فلور ام. سالوادور مکزیکی، یکی از بزرگترین نمایندگان ادبیات رول جدید Wattpad است. نامه هایی که با خودانگیختگی جوانی متولد می شوند اما توسط بسیاری از خوانندگان از طریق یک پلت فرم ادبی دیجیتال تبلیغ می شوند. همان چیزی است که نابغه در میان جوانان متعدد برای بیان آن بیداری به دنیای بزرگسالان کشف شد. بیداری که در ارواح ناآرام پر از تناقض، تنش و آن شدت خشمگین رخ می دهد، بهترین نمونه را پس از صیقل دادن به طلا تبدیل می کند.
La ادبیات جوانان لزوماً در رمانتیسمی شرکت می کند که در همه چیز نفوذ می کند. ما در مورد روابط عاشقانه صحبت می کنیم، اما در مورد مالیخولیا نیز صحبت می کنیم. زیرا جوان بودن همچنین می تواند به معنای آگاهی از بهشت کودکی باشد که توسط اینرسی ضروری رها شده است. از این رو شورش، شدت بیش از حد ... انرژی هایی که به درستی بر ادبیات ادبی متمرکز شده است، این هماهنگی را در خوانندگان جوان تازه کشف شده در مقابل آینه های پیش بینی نشده بیدار می کند.
فلور ام سالوادور چیزهای زیادی در مورد همه اینها میداند، و در داستانهایش نمایش روحهایی در حال انتقال را به تصویر میکشد که برای لحظات جاودانه حرکت میکنند. احساس آگاهی از گنج زودگذر و عدم وجود سر و صدا که این نویسنده به عنوان برق خالص برای ارواح در هماهنگی نسلی ارتباط برقرار می کند.
بهترین کتاب های فلور ام سالوادور
تفرجگاه
خواکین سابینا در مورد بلوار رویاهای شکسته با ما صحبت کرد. فقط که در زمان دیگری از زندگی سفر می شود. یا شاید همان پیادهروی است، اما در حال حاضر برگشتهایم، و در پاییز، و با طوفانی تهدیدآمیز در افق. با این حال، آنچه منحصر به فرد است این است که زیبایی می تواند یکسان باشد. فقط باید کلمات دقیقی را پیدا کرد که با ایده ماهیت اجباری همه چیز همراه است.
لوک و هاسلی نمونه اولیه یک زوج کامل نبودند. با این حال، هر دوی آنها تعریفی را برای آنچه ایجاد کردند، ارائه می دهند. داستان دو نوجوان که قبل از نم نم نم نم نم نم در دلشان بلوار خود را می سازند، جایی که آبی گرم از یک سو و از سوی دیگر آبی برقی در هم می آمیزد و آن را کاملاً خاکستری نوستالژیک می کند.
چه کسی گفته است که پس از طوفان خورشید بیرون می آید که ممکن است رعد و برق وجود داشته باشد؟ اولین رمان منتشر شده فلور ام. سالوادور که با نام Ekilorhe نیز شناخته می شود. این اثر ابتدا در Wattpad منتشر شد و در آنجا خوانندگان زیادی پیدا کرد.
بلوار (کتاب دوم): بعد از او
پس از مرگ لوک، هاسلی باید به زندگی خود ادامه دهد، ورق را برگرداند و به جلو نگاه کند. وقتی مادرش به او میگوید زمان ادامه دادن و پشت سر گذاشتن گذشته فرا رسیده است، این کلمات مانند خنجر به روح او خنجر میزنند، اما در این مورد هم صدق نمیکنند. هاسلی جوان است و تمام وقت دنیا را دارد تا زندگی خود را بازسازی کند و با شخص دیگری ملاقات کند. زندگی پر از فرصت است. شاید نه برای لوک، اما برای هاسلی و او میداند که او میخواست او راهش را ادامه دهد و رویاهایش را برآورده کند.
با ظاهر شدن هری بکینسیل، فارغ التحصیل حقوق، دو سال بزرگتر از او و با نظم و ترتیب زندگی، همه چیز معنای جدیدی پیدا می کند.
آیا این فرصتی جدید برای رویاهای هاسلی خواهد بود که با خاطره لوک در آرامش باشند؟
سکوت
جبر، شانس یا حتی بدبختی. شما هرگز نمی دانید که نخ زندگی ما به چه چیزی می بافد. تئوری ها و افسانه ها به پیوند دادن آنچه برای ما می افتد مربوط می شوند. وصیت نامه مسئول تصویب فیلمنامه برنامه ریزی شده است. زیرا شاید نخ صرفاً یک رشته باشد که همیشه یک دایره را دنبال می کند، تا ابدیت...
اگر افسانه نخ قرمز فقط شما را به یک نفر نرساند چه؟
شاید نخ قرمز شما را به همه افرادی که سرنوشت شما با آنهاست، با والدین، خواهر و برادر، دوستان، معشوق و حتی حیوان خانگی تان وصل کند. با همه ی آن آدم هایی که شادی، غم، خنده و گریه شما خواهند بود. آنهایی که روزهای خاکستری شما را پر از رنگ می کنند و به شما احساس زنده بودن می دهد. اونایی که بدونشون زندگیت فقط سکوته...