3 کتاب برتر از ریستو مجیده

در پشت عینک های تیره و زیر لبخند سلسله مراتبی اش ، که گاهی حتی به نظر حقارت می آید ، دشمنی اما نهیلیسم ، نوع خلاقانه ای را می شناسیم که عاشق بحث و جدل است (زیرا بدون آن تعداد کمی در هیولای دستگاههای تلویزیونی فعلی رشد می کنند ...) ، و قادر به سردرگمی کلی تر است. به این معنا که ریستو مجیده و بله ادبی هم حرف هایی برای گفتن داشت.

او اولین نویسنده ای نیست که دوباره از پلتفرم تلویزیونی آن روز کشف شد. پدیده ها از صفحه تایپ می مانند Carme Chaparro o کارلوس عشق نشان داده اند که ادبیات موضوع آتش سوزی نبوده ، بلکه تأثیر آن در روز سنت جورج در وظیفه بوده است ... اگرچه تشبیهات روایی ریستو را باید در نویسندگان دیگر جستجو کرد. فردریک Beigbeder، با سابقه کار در تبلیغات که آنها را از برخی جهنم های کنونی نجات می دهد ...

موضوع این است که ریستو مجیده ، که از سال 2008 کتاب منتشر می کند. رمان ، مقاله یا افشاگری. س isال این است که جای خود را به خیال پردازی قدرتمندی بدهیم که به محض تخیلی و توسعه ایده هایی که قبلاً احساس شده اند در نگاه خاص خود به جهان آرامش داشته باشند.

3 کتاب برتر توصیه شده توسط ریستو مجیده

شایعه پراکنی

همه از ریستو انتظار یک نقطه غیرعادی بودن خلاقانه را دارند. و البته در نظر گرفتن یک طرح با ابتدا ، وسط و پایان آن مانند این است که به فکر کشیدن موقعیت مبلغ وسط یک فاجعه باشید.

البته ، به عنوان مقدمه ، ریستو قبلاً انواع دیگری از کتابها را متناسب با حرفه خود نوشته بود. اما ورود به چنین رمانی سه جهان با همه چیزهایی است که قبلاً دیده شده است. چگونه ممکن است در غیر این صورت ، نویسنده از تقریبا شروع می کند کافکایی برای ارائه آن دیدگاه بدیع کل طرح.

هنگامی که دریافتیم که آشفتگی بخشی از موضوع است (دقیقاً فضایی خلاق که مجید در آنجا مانند خوک در حوضچه خود حرکت می کند) ، گام به گام در آن کشف دائمی پیش می رویم ، یعنی جهان را از کانونی دیگر می بینیم. و بله ، هیچ چیز آنطور که به نظر می رسید نبود ، اما این دقیقاً همان چیزی است که در مورد خود زندگی اتفاق می افتد و فقط ثروتمندترین ها تحت تأثیر ظاهر و دیکته قرار می گیرند ...

اگر روزی از خواب بیدار شدیم و صدایی در گوش ما زمزمه کرد که باید چه بگوییم و انجام دهیم تا در همه جنبه های زندگی به موفقیت مطلق برسیم؟ چه کسی از پیروی از دستورات او امتناع می کند؟ 

اگر توجه داشته باشید ، امروزه انسانهای بزرگسال تسلیم امپراتوری تصاویر می شوند ، من فقط از طریق اینستاگرام ، تبلیغات ، رسانه ها ، همچنین از طریق ویدئو نمی گویم ، ابتدا HD بود ، سپس 4k ، سپس 8k ، وضوح ، وضوح ، وضوح. اکنون خواهید دید که چگونه ما در تشخیص چهره و همه امکانات آن وسواس به خرج می دهیم. در همین حال ، دستگاه ها با گوش از سمت راست ما را پشت سر می گذارند: به Alexa ، Siri ، Ok Google یا Echo نگاه کنید. در حالی که انسان ها نگران دیدن بهتر چیزی هستند که ما می بینیم ، ماشین ها نگران شنیدن بهتر چیزهایی هستند که می شنوند. 

ریستو مجیده ، که با کتاب های غیر داستانی خود موفقیت های زیادی کسب کرده است ، اکنون در حال راه اندازی رمانی است که در آن از خط مقدم درباره محدودیت ها ، پارادوکس ها و بندگی هایی که پیشرفت غیرقابل توقف هوش مصنوعی ما را به آنها می رساند ، ضبط می کند. خواننده مشتاقانه ماجراهای قهرمان داستانش ، دیه گو را دنبال می کند ، کسی که به او فرصتی می دهد که بسیاری از ما در آرزوی آن بودیم ، حتی اگر برای آن مجبور بودیم از حقیقت صرف نظر کنیم.

 ابتکار اساس زندگی است. ابتدا ابتکار عمل ، و سپس همه چیز دیگر. بقا ، استقلال و در نهایت تعالی. آن رایانه ، که اجرای خطوط برنامه ریزی شده توسط دیگو را متوقف نمی کند ، سرانجام در حال انجام کاری است که سفارش نشده است. مانند ربات استکی در شاكی در دهه 70 ، می تواند در مورد اقدامات خود استدلال كند. اما این یکی علاوه بر این ، هر زمان که بخواهد روشن و خاموش می شود ، پیام می فرستد ، صداها را تشخیص می دهد ، وقتی شما را می بیند خوشحال می شود. آغاز بشریت است. این آغاز پایان ماست ... 

یک مرگ بسیار مشکوک ، یک فریب رسانه ای ، یک روزنامه نگار در آستانه شکست ، یک بی شرمانه چند ملیتی ، یک برنده مرموز ، به طور خلاصه یک رمان به همان اندازه درخشان و غیرقابل پیش بینی و ناراحت کننده است و از خطوط اول خواننده را وادار به انجام چنین کاری می کند. اخم ، دلسرد و خطرناک به عنوان اندیشیدن.

شایعات ، ریستو مجیده

مرگ با تو باشد

ما در زمینه ادبیات داستانی به کشف رمانی شگفت انگیز با انواع لبه ها برای کشف در رابطه ای ادامه می دهیم که ما را در ناگهانی ترین پیچ و خم های عشق راهنمایی می کند. چرا که اگر مراحل عشق را در یک رابطه در نظر بگیریم ، لحظاتی وجود دارد که به شدت مخالف آن هستند ، همانطور که جنون آمیز هستند و دیوانه کننده هستند ...

تقریباً همه داستانهای عاشقانه اینگونه آغاز می شوند. و بنابراین آنها معمولاً ، امیدوارم ، برای مدت طولانی بمانند. در حقیقت ، بیشتر روابط دقیقاً زمانی پایان می یابد که پسر با دختر ملاقات می کند ، یا برعکس.

این داستان توسکانو و پائولا است ، دو روح خویشاوندی که اصلاً یکدیگر را نمی شناسند ، اما دارای شهود بیش از حد هستند. آنها آنقدر یکدیگر را حس می کنند که برای یافتن یکدیگر آماده سفر هستند. او ، از طریق لذتها و بندگیهای معاشرت و گوشت. او ، از طریق آسمانی از تبلیغاتی ترین ، کرمتیک و تجاری. و در میان آنها ، تنها سدی که - آنها می گویند - غیر قابل عبور است (مرگ) و تنها هدفی است که همه وسایل را توجیه می کند (دوست داشتن یکدیگر).

فرهنگ لغت چیزهایی که نمی دانستم چگونه برای شما توضیح دهم

به نظر می رسد به راحتی می توان فهمید که بچه های سرد مانند ریستو مجیده همیشه چیزهایی در خط لوله باقی مانده است. زیرا راحت ترین گشایش احساسی همیشه طرف مقابل دروغ هایی است که با آنها می توان بر آسیب ها غلبه کرد یا از انتقاد دور شد ...

«این یک فرهنگ لغت نیست ... در پشت اینجا نه دانشمندی وجود دارد ، نه دانشگاهی ، و نه افرادی که بدانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند ... در اینجا شما 44 سال یادگیری احساسی و احساسی دارید که در عبارات ، تعاریف و کمابیش خلاصه شده است. جملات صحیح ، شما تصمیم خواهید گرفت که شما… ".

ریستو ، در ذات پاک خود ، آنچه را که احساس می کند می نویسد. او وانمود نمی کند که چیزها را تعریف می کند ، بلکه منظور آنها از نظر او چیست: احساسات ، عواطف ، تجربیات شخصی و غیره ، که باعث می شود در بسیاری از مواقع با او همذات پنداری کنیم ، یا نه ، اما مانند همه چیزهایی که او می نویسد ، به طرز شگفت انگیزی گفته می شود ، با کنایه ، طنز و شوخ طبعی.

دیگر کتاب های پیشنهادی ریستو مجید

شانزده نت

بهانه ی عاشقان موسیقی برای کاوش در باطن اسطوره به عنوان ارزشی مثال زدنی برای دیگران. مورد تحسین مطلق بودن، داستانی بین خلاقیت بی نظیر و آثار فنا ناپذیر برای گفتن دارد. زیرا پشت سر آن عشق ملموس، پیش پا افتاده، قابل دسترس و قابل درک برای هر کسی است. زیرا انسان در ابتدایی‌ترین معنای خود باقی می‌ماند، فراتر از لمس شدن توسط همه موزی‌ها یا اینکه، برعکس، نمی‌دانند چگونه دو نت موسیقی را به هم بپیوندند...

این رمان درباره باخ نیست. این حتی در مورد موسیقی نیست. این رمان درباره آزادی است. آزادی دوست داشتن هر کسی که می‌خواهی و جایی که می‌خواهی. به طور خلاصه، آزادی تو بودن.

1720. پس از مرگ اخیر همسرش، یوهان سباستین باخ با یک سوپرانو تقریبا دو برابر سن خود ملاقات می کند و هر دو مرتکب بدترین اشتباهات می شوند: عاشق شدن. ریستو مجید با مهم ترین پروژه ادبی خود خیره می شود: رمانی عالی درباره یوهان سباستین باخ. زندگی بهترین موسیقیدان تمام دوران، همانطور که هیچ کس تا به حال آن را نگفته بود.

شانزده یادداشت، اثر ریستو مجیده

راهنمای کمک های ثانویه

در عنوان این کتاب، ما متوجه می‌شویم که تبلیغ‌کننده‌ای که دارای آن اثری است که می‌تواند هر هدفی را نگران کند. در این مورد، این در مورد مجذوب کردن خوانندگان بالقوه در جستجوی کتاب هایی با یک نقطه خودیاری برای جلو بردن بود. بله، دانستن این موضوع که پیام های ریستو پیام های کلیشه ای برای آن اتحاد مجدد شاد با خود نیستند. وقتی کشف می‌کنیم که این در مورد زندگی چیست، بیشتر فکر می‌کنیم که این صرفه‌جویی است...

این یک کتابچه راهنمای کاربر نیست. دیکشنری نیست نه حتی یک راهنما. اصولاً چون سفارشی نیست. مثل زندگی که همیشه آنطور که می خواهد می آید. پس از یک پودر، یک ستاره در تجزیه و تحلیل؛ قبل از هر تولد، مراسم تشییع جنازه این بیشتر شبیه به تعداد انگشت شماری است که با بازی چند نفری که مصمم هستند دلیلی برای همه چیز پیدا کنند.

امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.