3 کتاب برتر دیوید اورنج

در پی Javier Castillo، نویسنده والنسیا دیوید نارنجی به پرفروش‌ترین جدید ژانر هیجان‌انگیز فعلی اشاره می‌کند. به عبارت دیگر، آن هیجان انگیزی که در آن ریتم بر همه چیز غلبه دارد و خواندن به طور متناقضی از صفحه 1 به نقطه بی بازگشت می رسد. شاید به این دلیل است که راویان جدید این ژانر بسیار محبوب دور بوته نمی زنند.

هر کتاب جدید با انرژی شروع می شود و اگر بین پاراگراف اول و چهارم جسد قربانی اول، ناپدید شدن یا موارد وحشتناک دیگری نداشته باشیم، اوضاع بد می شود.

مثل این است که یک تصادف رانندگی ببینی و نتوانی دست از جستجو برداری تا ببینی در ادبیات چه اتفاقی می افتد. خوانندگانی که آرزوی تبدیل شدن به ستون‌های نمک را دارند که با آن نگاه جدید به عقب برمی‌گردند، با نفس‌های نزدیک به پشت، فنا یا بدترین شکل شر را حس می‌کنند.

فقط در پوست بیگانه قهرمانان داستان که در حقیقت واقعی هر رمانی نیز دارای وزنی اساسی هستند. اگر کسی بتواند با پوست مقتول یا به طرز عجیبی در ذهن قاتل آمیخته شود، موفقیت تضمین می شود.

نکته ای که در مورد دیوید اورنج وجود دارد این است که علاوه بر تسلط بر این جنبه ها، طرح ها با پیشنهادات جالبی غنی می شوند که ما را وارد سناریوهایی می کند که بسیار متعلق به او هستند. و هر کس بتواند چیزی منحصر به فرد در ژانری ارائه دهد که به همان اندازه مورد تقاضای عموم باشد که توسط نویسندگان مورد بازدید قرار می گیرد، برنده می شود.

3 رمان برتر پیشنهادی دیوید اورنج

دختر چراغ راهنمایی و مرد ماشین

تقریباً چهارصد صفحه برای توسعه یکی از آن طرح هایی که با گروه اصالت آن ارائه می شود. در منطقه ای از ژانر سیاه که در آن همیشه انتظار می رود صداهای جدید بتوانند آن فضایی را که جنایت در آن به چیزی کمین و بیمارگونه تبدیل می شود با تخیل پر کنند. بیشتر از ظرفیت ذهن متمایل به تخریب به عنوان پایه حیاتی آن.

با فتنه رمان های پلیسی بزرگی که در آنها احساس می کنید قادر به گشودن یک توپ به سوی کشفی بین وحشیانه و جذاب هستید ، ما وارد آن هم افزایی عجیب می شویم که سرانجام خوب و بد را به غیرمنتظره ترین شکل برمی انگیزد.

از آنجا که جک میلر یک ریاضیدان درخشان است یا حداقل ذهن او قادر است بین اعدادی که احتمالات را تعیین می کنند ، علل و معلولها به صورت فرمول ، مقصدها به عنوان یک عملیات ترکیبی که پیچیدگی خود را متوقف نمی کند ، آزادانه حرکت کند.

احتمالات نیز نظریه های خود را دارند. و کسانی که وارد آنها می شوند می توانند پیامدهایی را از رویدادهای قبلی بگیرند. اما بهترین از همه این است که جزء ریاضی است، که همچنین در موارد به ما کمک می کند مارکوس شیکو، برای هر خواننده ای خدمت می کند که سفری خاص به سوی چاه های روح انجام دهد، به آن شانسی که سلول های ما را می سازد و می تواند به شوم ترین پایان برسد.

ما فقط جزئیات نمایشی قاتل این طرح را می دانیم، جزئیات اثری که به تداوم اشاره می کند اما پیوندهایش در آن فرمول بندی علت و معلولی که فقط از پتانسیل های ریاضی ارائه می شود گم شده است.

بنابراین ، در میان تحقیقات FBI که مامورانش دائماً در حال غرق شدن هستند ، جک میلر نقش اصلی را ایفا خواهد کرد که در آن تمام مطالعات خود در مورد احتمال ، محال و غیرممکن ، در چارچوب تصادفی با دنباله خود ، به موارد زیر اشاره می کند: تنها راه حل برای متوقف کردن قاتل

اما شاید این بهترین زمان برای جک و عملی کردن نظریه‌اش نباشد. انواع شخصی جدید می تواند توجه شما را تار کند. و شاید این یک تصادف ساده هم نباشد ...

دختر چراغ راهنمایی و مرد ماشین

شب را با فریاد می شکنی

نویسندگانی مانند شری لاپنا مدت‌هاست که تریلر داخلی را به مکانی تبدیل کرده‌اند که ذهن‌های مشتاق آن تنش بی‌امان هستند که وقتی فکر می‌کنیم دشمن درون خانه است به ما می‌رسد. یا اینکه بدترین چیزها نیز ممکن است در آن فضای تسخیرناپذیری به نام خانه اتفاق بیفتد. دیوید اورنج در این رمان جدید که ابهاماتی را در هر فصل می کارد، کنترل این ژانر را به دست گرفته است، به طوری که این اضطراب برای حل نهایی پرونده، ما را به خواندنی بدون اتلاف وامی دارد.

وقتی ایگناسیو در نیمه های شب از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که کسی کودکش را ربوده است، همه چیزهایی که او دوست دارد به هم می ریزد. بازرس برو، قربانی یک حمله وحشیانه در گذشته، و ستوان اسرائیل، که با یک مشکل جدی خانوادگی زندگی می کند، باید بر خود غلبه کنند و قبل از اینکه خیلی دیر شود با یکدیگر همکاری کنند تا پسر را پیدا کنند. اولین قدم های تحقیقات و یک افسانه تاریک باعث می شود آنها فکر کنند که این آدم ربایی شبیه دیگران نیست. پشت آن چیزی وحشتناک و دردناک نهفته است، حقیقتی که به سختی قابل جذب است.

این مهیج جنون آمیز به دوران کودکی و منشأ شخصیت منعکس می شود، زیرا پلیس و جنایتکاران در تاریک ترین مکان های والنسیا، شهری که خورشید هرگز در آن غروب نمی کند، سفر می کنند. هر آنچه را که تاکنون خوانده اید فراموش کنید و نفس خود را حبس کنید: به زودی شروع به جیغ زدن خواهید کرد.

شب را با فریاد می شکنی

آخرین روز زندگی من

بدون شک دو روز ضروری وجود دارد. هر چیز دیگری نی است با ارزشی که هر کدام می خواهد به آن بدهد. من به روزی اشاره می کنم که در آن متولد شده ایم، که در آن هیچ کاری نداریم جز اینکه از سرگشتگی، سرما و وحشت خالص گریه کنیم. دومی آخرین خداحافظی است. و گرچه در بسیاری از مواقع خروج از صحنه عجولانه اتفاق می افتد، اما گاهی این خود شخص است که آخرین تک گویی روزهای خود را می نویسد...

دیلن سوئیفت فقط یک روز فرصت دارد زندگی کند، 24 ساعت تا تمام فصل های زندگی خود را ببندد و سعی کند مسئولین وضعیت وحشتناکی را که در آن قرار گرفته است پیدا کند. سفری دیوانه کننده و اعتیادآور در اول شخص که خواننده را به همان پایه هایی می برد که جامعه ای را که در آن زندگی می کنیم حفظ می کند.

دیلن سوئیفت باید با تمام اشتباهاتش روبرو شود، همه چیزهایی که یک بار در نیمه راه رها کرد، زندگی خانواده اش در خطر است و او غیرممکن را برای او انجام خواهد داد. تجربه ای به شدت خود زندگی.
داستانی از غلبه و جنگیدن که هرگز دیده نشده است. رمانی فراموش نشدنی که خواننده را گنگ خواهد گذاشت.

آخرین روز زندگی من
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.