3 کتاب برتر از سوزانا رودریگز لزاون

روایت جنایی در اسپانیا در حال حاضر یک چیز ما بین نویسندگان توزیع می شود. آنها از هستند آلیشیا گیمنز بارتلت به Dolores Redondo، رفتن از طریق اوا گارسیا سانز یا مالکیت سوزانا رودریگز لزین که خیال ما را با خون پرونده های معلق می پاشند. تحقیقات آزاردهنده مملو از تعلیق و یا مسائل حل نشده کاملاً وحشتناک. همه چیز بستگی به عشق به کلاسیک ترین نوآر یا تغییر شکل فعلی آن دارد. نکته این است که از یک ژانر سیاه لذت ببرید که ژانر «زن کشنده» را تغییر می دهد تا آن را به سمت فضایی از آثار ادبی هدایت کند.

در مورد سوزانا رودریگز لزاون، می توان گفت که این نویسنده ناواری دستکش را به دست گرفته است. Dolores Redondo و سه گانه Baztán او (به دلیل تصادفات جغرافیایی) به شکستن با قدرت، مانند یک ماکت نامشخص، با یک شگفت انگیز ختم می شود. سه گانه «بدون بازگشت".

بنابراین ما امروزه در کل سه گانه او یکی از آن حجم هایی را که دارای تجارت است ، کشف می کنیم که تنها با قرائت ها و قرائت های بیشتر قابل یادگیری و استخراج منابع است. تنها از این طریق می توانید خلاقیت خود را با کفایت و اراده ، به لطف تخیل خود چاشنی دهید. Lo de Susana یک کوکتل داستانی جدید است که بسیاری را متقاعد می کند ، می تواند به روی صفحه نمایش بیاید و فکر می کنم در حال حاضر به بسیاری از زبان های دیگر ترجمه شده است.

اما سه گانه "بدون بازگشت" تازه آغاز کار بود ... سپس ما داستانهای جدیدی را پیدا می کنیم که با آن تنش روانی که در طولانی ترین سایه های انسان رخنه می کند ، مشاهده می شود ، جایی که شور و جاه طلبی قادر به همه چیز یا هیچ چیز است.

3 رمان برتر توصیه شده توسط سوزانا رودریگز لزین

زیر پوست

گذشته یک آینه دید عقب است که ما تقریباً هرگز نمی خواهیم به آن نگاه کنیم ، اما لازم است که با خیال راحت به جلو حرکت کرده و مانورهای خطرناکی را که می تواند تصمیماتی باشد ، انجام دهیم. فقط گذشته های طوفانی خاص در تمام سیاهی آنها منعکس شده است. و سپس ما فقط می خواهیم سریع فرار کنیم ، هر اتفاقی بیفتد.

برخورد با مارسلا پیلدلوبو کار آسانی نیست. او در بیسکاس ، یک شهر کوچک در پیرنه آراگون متولد شد و یک دهه بازرس نیروهای پلیس ملی در پامپلونا بوده است. یک زن بیش از حد در آداب و رسوم و عواطف خود ، و همچنین در خالکوبی اصلی که روی بدن او پیچ خورده است و تقریباً هیچ کس نمی شناسد. او متقاعد شده است که دستورات مستعد تفسیر هستند ، چیزهایی وجود دارد که باید برای خود نگه داشته شوند و اگر می دانید چگونه آنها را باز کنید ، دیگر نمی توان درهای بسته را بست. حتی اگر حکم دادگاه ندارید.

اکنون گذشته ، در قالب یک پدر متجاوز که پس از مرگ مادرش دوباره ظاهر می شود ، با عصبانیت در خانه او را می کوبد ، اما مارسلا کارهای فوری بیشتری برای رسیدگی دارد ، مانند مورد رها شدن نوزاد در یک پارکینگ تنها. و یک ماشین کرایه شوم بدون هیچ اثری از راننده ، اما با لکه های خون و رینگ های چرخ ... وقتی مسیرها به یک شرکت معروف متعلق به یکی از سنتی ترین و تأثیرگذارترین خانواده های محلی منتهی می شود ، مافوق او تصمیم می گیرند او را از مورد ... اما مارسلا ، وفادار به اصول و غریزه خود ، اصرار دارد که حتی به قیمت زندگی خود ، بیشتر پیش برود.

زیر پوست

گلوله ای به نام من

عذاب مغناطیسی می شود. این چیزی عجیب غیرقابل انکار است. علل گمشده و عشق های ناممکن ما را مانند آهنگ های آژیر صدا می کنند. و با تسلیم شدن در مورد چیزی که هرگز نباید اجازه دهیم خود را از خود دور کنیم ، با آستانه عقل و جنون ، شور و خشونت روبرو می شویم ...

زوئی بنت زندگی ملایم و معمولی دارد. در چهل سالگی ، او زنی جدی و تنها با گذشته ای غم انگیز است که به کار خود به عنوان مرمت کننده در موزه معتبر هنرهای زیبا در بوستون پناه می برد. در یک مهمانی خسته کننده برای دریافت کمک های مالی ، او با نوا برخورد می کند ، یک پیشخدمت بسیار جوان و جذاب که با او ، تقریباً بدون اینکه متوجه شود ، رابطه ای دیوانه وار و وحشتناک را آغاز می کند. خیلی زیباست تا حقیقت داشته باشد؟ به نظر می رسد.

یک شب ، نوح او را متقاعد می کند که پس از بسته شدن موزه درب کارگاه مرمت ، از آن دیدن کند. ساعاتی بعد ، آرامش زندگی او به هزاران تکه تبدیل می شود تا به گردابی خطرناک از حرص و طمع و خشونت تبدیل شود که در آن نمی تواند به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد کند و در غرایز او بیدار می شود و نیروی اراده ای تا آن زمان ناشناخته است.

گلوله ای به نام من

امشب میبینمت

شروع در پایان قابل قبول نیست. اما در سه گانه "بدون بازگشت" ، زمان به هر دو شخصیت اصلی داستان مانند وازکز و همچنین سرعت توطئه ها قوام ، رنگ و بوی تازه می بخشد. شما باید از ابتدا شروع کنید. البته بدانید که تا آخرین قسط قریب به اتفاق اوضاع همیشه بهتر خواهد شد.

راکل گیمنو با خانواده اش با ماشین سفر می کند. دو پسر و مادرش در حالی که شوهرش در کنار او رانندگی می کند ، پشت سر می گذارند. او که از آمادگی برای حرکت خسته شده بود ، چشمان خود را می بندد و به سرعت به خواب می رود. وقتی از خواب بیدار می شود ، خود را در یک مزرعه می بیند. هنوز داخل خودرو است. اما به تنهایی. خانواده وی بدون هیچ اثری ناپدید شده اند.

پرونده به بازرس وازکز محول شده است. با این حال، دیوید بهترین لحظات خود را سپری نمی کند. نامزد او، ایرن اوچوا، نیز به اتهام قتل ناپدید شده است. او حاضر نیست آن را باور کند، اما پس از آن او کجاست؟ چرا فرار کرده است؟ زنی که دوستش دارد چه حقیقتی را از او پنهان کرده است؟ بازرس وازکز در محاصره پرسش‌ها و فشارهای پرونده‌ای بافته شده با تاریک‌ترین رشته‌هایی که ذهن انسان قادر به انجام آن است، با بزرگترین چالش زندگی حرفه‌ای و زندگی‌اش روبرو خواهد شد.

امشب میبینمت
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.