3 کتاب برتر مگان ماکسول

با وظیفه روبرو شوید همه کارها را بخوانید مگان ماکسول این می تواند به معنای حبس در اتاق شما برای ماه ها باشد. و شما فقط بعد از چند سال شکست خواهید خورد. که برای من یک سوال ایجاد می کند چگونه می توان این همه کتاب نوشت؟ مگان مکسول چگونه می‌تواند ده‌ها و ده‌ها کتاب نوشته باشد؟

اگر توانایی فوق العاده ای را برای تغییر ثبت نام به آن اضافه کنیم ، با یک مورد استثنایی روبرو می شویم. این درست است که تم عاشقانه به عنوان ثابت طرح می توان آن را نور نامید ، اما در پایان روز هر داستان پر از رویکردها و سناریوهای جدید ، و همچنین گره های طرح و قطعنامه است. به علاوه. همانطور که می گویم ، رمان های مگان به تغییرات موضوعی مشکوک متمرکز شده اند ... به هر حال ، دیوانه کننده است. شغلی فقط در اوج ذهن و قلم ممتاز.

تا بتوان تعیین کرد که کدام ها هستند 3 بهترین رمان مگان ماکسول این کار ساده تر از سوژه بودن مخاطره آمیز هر یک است. اما من چتر نجات دارم. درست است که برخی عناوین از دست من فرار خواهند کرد ، اما من می توانم با مطالبی که در مورد آن خوانده ام ، قضاوت ارزشمندی انجام دهم. دارم می روم آنجا…

3 رمان برتر توصیه شده توسط مگان ماکسول

اگه امتحانش کنیم چی؟

همدستی جنسی باعث نجات هزاران ازدواج در سال می شود. آمار رسمی نیست. من هیچ مدرکی ندارم اما شکی هم ندارم. اتفاق مشابهی در مورد عشق های دزدانه که از همکاران اداری گرفته تا خواهر و شوهر قابل درک است، رخ می دهد. همدستی یعنی اروتیسم، رمانتیسم و ​​میل در آستانه رها شدن پس از سیل ناپایدار...

نام من ورونیکا جیمنز است، من سی و هشت ساله هستم و یک زن مستقل، سخت کوش، خودمختار و به گفته کسانی که من را می شناسند، کاملاً سرسخت و کنترل کننده هستم. باشه، اعتراف میکنم، هستم. اما آیا کسی کامل وجود دارد؟

من یکی از کسانی بودم که به شاهزاده خانم ها و شاهزاده ها اعتقاد داشتم، تا اینکه مال من تبدیل به وزغ شد و به این نتیجه رسیدم که رمانتیسم برای من نیست. بنابراین در کمال وحشت اطرافیانم، سه قانون برای لذت بردن از رابطه جنسی بدون تعهد به خودم دادم.

اولی: هرگز با مردان متاهل معاشرت نکنید. من یکی از کسانی هستم که به آنها احترام می گذارم و هرگز کاری را انجام نمی دهم که دوست نداشته باشم با من انجام شود. دوم: کار و تفریح ​​هرگز نباید با هم ترکیب شوند. نرد به هیچ وجه! و سوم، اما نه کمتر مهم: همیشه با مردان زیر سی. چرا؟ خوب، چون می دانم که آنها به همان چیزی می روند که من می روم: لذت بردن!

من به شما اطمینان می دهم که تا کنون این قوانین نتایج بسیار خوبی به من داده است. با این حال، در یکی از سفرهای کاری خود، نعیم آکوستا، مردی حدودا چهل ساله، با اعتماد به نفس، جذاب، سکسی و فوق العاده رمانتیک را ملاقات کردم که مرا دیوانه می کند.

با دیدنش و قلبم تند تند میزنه صدایش را می شنوم و دلم داغ می شود. دارم به او فکر می کنم و احساس می کنم فیل های کوبنده در شکمم می دوند. میدونم ما خیلی با هم فرق داریم اما متضادها جذب میشن و دست از برخورد و تلاش و... و... و... نمیزنیم خب بهتره ساکت بمونم میذارم بخونی و کی تموم کردی، بهم بگو سعی میکردی... یا نه؟

اگه امتحانش کنیم چی میشه...؟

آخرین رقص ، بانوی من؟

به طرز متناقضی ، توانایی مگان ماکسول برای غافلگیری دیگر تعجب آور نیست. در اولین نمایش داستانهای عاشقانه ، این نویسنده می تواند طرحهای موازی از ماجراها ، هیجان انگیز یا سفر در زمان را توسعه دهد ، همانطور که در این داستان جذاب است. رمانی که به دلیل جذابیت قدیمی دسترسی به زمانهای دور ، جذابیت خاصی دارد ، جایی که پارادوکسها و مکانهای نادرست باعث ایجاد حالت خنده دار می شود ، اما همچنین طعم عجیبی برای در نظر گرفتن تغییرات احتمالی در تاریخ ...

سلست ، زن جوان اسپانیایی و كیمبرلی ، دختر انگلیسی با حس شهود شدید ، در دوران دانشگاه خود در مادرید ملاقات كردند. اگرچه با پایان تحصیل راه های آنها از یکدیگر جدا شد ، اما زندگی آنها با هم ادامه یافت و شد آمیماناس!، که اتحاد دو کلمه "دوستان" و "خواهران" است.

عجایب سرنوشت باعث می شود سلسته با کیمبرلی به لندن برود ، و در آنجا است که او متوجه می شود که بهترین راز دوستش او را در شگفت انگیزترین سفر زندگی اش هدایت می کند.

یک حلقه چند صد ساله ، یک لبخند ، چشمانی فراموش نشدنی ، یک دوک مرموز که در زمانی که انتظارش را ندارید ظاهر می شود ، یک ماه آبی باور نکردنی و طلسم شاهد ماجراهای سلست و کیمبرلی در توپ های مجلل خواهد بود. عمارت های لندن از ناحیه و مهمتر از همه ، یک داستان رسوایی عاشقانه. ذهن خود را باز کنید ، رویاپردازی کنید و از این رمان دیوانه وار و خنده دار لذت ببرید که باعث می شود ببینید بدون خنده ، جادو و سرگرمی ، زندگی بسیار خسته کننده تر است.

آخرین رقص میلادی؟

لحظاتی هستند که باید برای همیشه دوام بیاورند

آنها قطعاً هستند. آن لحظاتی که به نظر می رسد مطلق ترین کمال را در یک خوشبختی تابناک متزلزل می کند ، همیشه ابدی است. نکته این است که آنها نمی توانند دائمی باشند. زیرا آن چیز بدون کنتراست بدها ، پشیمانی ها ، و مشکلات تا زمانی که در آن لحظه به اوج خود نرسد ، لطف نخواهد داشت.

نکته دیگر حافظه است ، عکسی که بعد از آن باقی می ماند. لحظه و مکانی که در زمان معلق شده است ، علیرغم همه چیز ، به مرور می گذرد. س questionال این است که چگونه می توان از فلش مناسب برای بازگرداندن آتش در آینده ، به عنوان پرومتیایی های سرنوشت خود ، جلوگیری کرد ...

اوا یک زن مستقل است ، از خودش مطمئن است و به خانواده ثروتمندش بسیار نزدیک است ، علیرغم این واقعیت که برادرانش گاهی اوقات کار را برای او آسان نمی کنند. پس از شکست عشقی در گذشته ، او تصمیم گرفت به رستوران های خود مراجعه کند و این کار او به عنوان سرآشپز است که زندگی او را پر می کند.

مارک ساریچ معروف به دکتر ساریچ ، جراح معتبر و دوست داشتنی انکولوژیست در یک بیمارستان خصوصی در مادرید است. چند سال پیش او تصمیم گرفت در زمان حال زندگی کند و آینده را بیش از این در نظر نگیرد. عجایب سرنوشت باعث می شود دو نفر به همان اندازه که اوا و مارک یک روز بعدازظهر روی پشت بام ملاقات می کنند متفاوت باشند و شب را آنطور که تصور نمی کردند به پایان برسانند. ناگهان و بدون تلاش ، آنها در نهایت جدایی ناپذیر می شوند!

اوا سپس متوجه می شود که زندگی فراتر از کار وجود دارد ، این فشار ، اگر آن را کنترل کنید ، فرو نمی رود بلکه کمک می کند ، و این عشق ، وقتی به عشق واقعی می رسد ، اجتناب ناپذیر است. لحظاتی هستند که باید برای همیشه دوام بیاورند، رمان جدید مگان ماکسول ، قلب شما را پر از احساسات می کند و شما را با آن چیزهای کوچک لبخند می زند که زندگی را به چیزی فوق العاده تبدیل می کند. نباید از دست داد.

لحظاتی هستند که باید برای همیشه ادامه داشته باشند، مگان مکسول

سایر کتابهای توصیه شده توسط مگان ماکسول ...

و حالا از بوسه من عبور کن

یک شهادت جدید در اول شخص. منبع ابدی برای ساختن توطئه های احساساتی بیش از همدلی. داستانی که با آن می توان به بیشترین درگیری فیزیکی با تپش ها و تکانه های فراری دست یافت.

سلام، اسم من آمارا است و اینجا نیستم تا در مورد خودم به شما بگویم، بلکه در مورد لیام آکوستا، آن تاجر خوش تیپی که وقف تجارت شراب در تنریف است و هنوز مجرد است زیرا می خواهد، زیرا همیشه یک لژیون دارد. زنانی که منتظر او هستند

تا آنجا که من می دانم، یک روز او یک تماس تلفنی مرموز دریافت کرد که از او خواست برای یک موضوع فوری به لس آنجلس سفر کند، که معلوم شد چیزی کمتر از یک نوزاد نیست. لیام ابتدا به سختی به پدر بودن خود اعتراف کرد، اما با دیدن این موجود کوچولو، دنیا زیر پایش حرکت کرد: او نیز مانند او، چشم راست دو رنگ داشت.

بنابراین، بسیار غرق شده و به شدت از دست رفته، با پسرش به جزایر قناری بازگشت، اما متوجه شد که به کسی نیاز دارد که به او کمک کند و به توصیه دوستم ورونیکا، مرا استخدام کرد.

ناگهان من و لیام، دو فرد مستقل که عادت کرده‌ایم خود را برای کسی توضیح ندهند، مجبور شدیم به خاطر کوچولو به توافق برسیم. و این بدان معناست که، بدون اینکه متوجه باشیم، در یکدیگر فردی را که هرگز انتظار نداشتیم پیدا کنیم، شناختیم.

و حالا از بوسه من عبور کن

حتی در مورد آن خواب هم نبینید!

همیشه درباره احتمال اندک مردان و زنان مشهور برای یافتن رابطه ای که به سردی سوء ظن علایق نگاه نمی کند ، اظهار نظر می شود. بر اساس آن ایده ، ما این داستان را پیدا می کنیم که در یک سو و طرف دیگر ، دو نفر فرصت کاملی را پیدا می کنند تا از درون به بیرون لباس بپوشند با این اطمینان که ممکن است چیزی درخشان و خاص متولد شود ، با چه نفی و دفاع شخصی. ممکن است در همین حین بیاید و همه چیز را خراب کند ...

دانیلا یک مبارز جوان با گذشته ای سخت است که با وجود رنج کشیدن زیاد همیشه لبخند بر لبانش نقش بسته است. او به عنوان فیزیوتراپ در بیمارستان کار می کند و در اوقات فراغت خود ، در خانه پرورشگاهی برای کودکان بی سرپرست کار می کند. در یکی از شیفت ها ، روبن راموس ، فوتبالیست خوش اخلاق و مغرور پس از مصدومیت در یک مسابقه وارد می شود.

روبن نه تنها به خاطر نقشش به عنوان یک بازیکن ، بلکه به عنوان یک زن زن و قلب شکن یک مرد مشهور بین المللی است. وقتی به بیمارستان می رسد ، معتقد است که حق مطالبه دارد ، تا اینکه دانیلا با او برخورد می کند و چند چیز کوچک را به او می گوید که او را متحیر می کند.

هنگامی که فوتبالیست مجبور است خود را در اختیار فیزیوتراپی بگذارد ، تصمیم می گیرد که او مراقب بهبود او است ، اساساً به این دلیل که او می خواهد این کار را خراب کند. ستاره فوتبال غیر قابل تحمل است و دانیلا تصمیم می گیرد با لبخند از او انتقام بگیرد. چرا به او لذت می برید که او را آزرده یا عصبانی ببیند؟ و این دقیقاً چیزی است که باعث ناراحتی فوتبالیست می شود و باعث می شود ببیند که پول و کمال همه چیز در زندگی نیست. حتی در مورد آن خواب هم نبینید! این یک داستان شدید و احساسی است که به ما نشان می دهد که همه ما از نظر فنی کامل هستیم و همه ما سزاوار یک یوگورازو هستیم.

حتی در مورد آن خواب هم نبینید!

جرات کن منو به چالش بکش

کارولینا کمپبل جوانترین خانواده است. برخلاف خواهران و برادرانش که به خواسته های پدر و مادر خود عمل می کنند، او بیشتر بی قرار است. شخصیت مستقل و چالش برانگیز او همه مردانی را که به او نزدیک می شوند می ترساند. پیتر مک گرگور، جوان خوش تیپ هایلندبا حس شوخ طبعی عالی، او به همراه دوستانش آیدان و هارالد به پرورش اسب اختصاص دارد.

کمپبل ها و مک گرگورها سال ها از یکدیگر به خاطر اتفاقی که بین اجدادشان رخ داده و باعث شد مک گرگورها زمینی را به آنها بدهند که پیتر حاضر است به هر قیمتی پس بگیرد از یکدیگر متنفر بوده اند. و فرصت به طور ناگهانی پیش می آید که کارولینا در تلاش برای رهایی از مشکل و به سختی شناخت پیتر، به او زمینی را که می خواهد در ازای ازدواج با او پیشنهاد می کند.

در ابتدا پیتر امتناع کرد. آیا آن کمپبل دیوانه شده است؟ در پایان، با دیدن اینکه از این طریق اموالی را که پدرش آرزوی آن را دارد، دوباره به دست خواهد آورد، در نهایت با کارولینا یک سال و یک روز پیوند را می پذیرد. پس از آن زمان، او نذر ازدواج را تمدید نخواهد کرد: او یک بار دیگر مردی آزاد خواهد بود با زمین هایی که در اختیار دارد. اما اگر در آن سال عاشق شوند چه اتفاقی می افتد؟

شما کی هستید؟

مگان ماکسول به طرز جادویی تبدیل به شری لاپنابه سورپرایز بدیع. هرکسی که فکر می کند ادبیات عاشقانه جاری لوبیا محسوب می شود ، کلیشه ها و سناریوهایی که بارها و بارها مورد بازبینی قرار می گیرد ، می تواند از این طرح جدید بازدید کند. مگان ماکسولبه زیرا این نویسنده ، که قبلاً نگرانی های خود را در موارد دیگر نشان داده است ، موضوعات را می شکند ، ما را در یک زیگزاگ بین بهترین و بدترین عشق ، چراغ ها و سایه های آن قرار می دهد.

مارتینا معلم است و در برابر ارتباط با مردم از طریق صفحه نمایش مقاومت می کند ، چیزی که در دهه نود در اسپانیا بسیار مد شده است. چت ها همه را به خود جلب می کند ، اما بدون شک آنها در حال شروع به یک منبع بزرگ دردسر هستند. و این دقیقاً همان چیزی است که مارتینا خودش را پیدا می کند وقتی که با تشویق برخی از دوستان می پذیرد که اولین رایانه اش وارد خانه ، اتاق نشیمن و زندگی اش می شود. چت ، دوستان ، خنده ، شبهای بی پایان سرگرم کننده ...

وقتی شخصی از آن دنیای جدید که هرگز او را ندیده و نمی شناسد ، توجه او را به خود جلب می کند و حضور صرف او بر روی صفحه نمایش او را بیش از پیش جلب می کند ، همه چیز مضحک می شود.

با این حال ، ناگهان کسی او را تعقیب می کند و او را آزار می دهد ، و او شروع به ترس می کند ، به ویژه اینکه راهی برای تشخیص اینکه او در زندگی واقعی است یا مجازی نیست. این رمان جدید مگان ماکسول را که علاوه بر آن برای لذت بردن از یک داستان عاشقانه زیبا ، می توانید از طریق مارتینا ترس ، سرخوردگی و شجاعت را احساس کنید.

شما کی هستید؟ نویسنده: مگان ماکسول

قلبی بین من و تو

با هر رمان جدید ، در هر حماسه جدید ، مکسول نشان می دهد که این توانایی خلاقانه گیج کننده برای غافلگیری خود و دیگران است. سازندگان بزرگ غیرقابل پیش بینی هستند. و اگر آن نقطه از رمانتیسم نبود که پیرامون طرحهای مختلف این چنین نگاره های متفاوتی را احاطه کرده بود ، به نظر می رسید که این نویسنده تحت مالکیت همه موزها است ، یکی در هر مناسبت جدید ...

در بستر مرگ ، هرالد هرمانسن به اینگرید عزیز خود قول داد که نروژ را ترک کرده و برای زندگی در اسکاتلند حرکت می کند. هارالد در حسرت کشور خود است ، همانطور که در حسرت همسر و مردمش است، اما او می داند که بازگشت به پادشاهی آهنگ ایده خوبی نخواهد بود ، به ویژه از آن زمان چیزی باقی نمانده است.

با وجود در نظر گرفتن a وایکینگ بربر در آن سرزمینها ، به لطف کمک Demelza و Aiden McAllister ، شوهرش ، هارالد موفق می شود زندگی آرامی داشته باشد ، آهنگری خود را اداره کند و توسط اکثر اهالی محله پذیرفته شود.

اما شمابا ظهور زن جوانی به نام آلیسون همه چیز پیچیده می شود.به او و شیوه رفتار او ، که گاهی اوقات شباهت زیادی به همسر متوفی خود دارد ، در همان زمان او را جذب و می ترساند. اما اگر چیزی برای او واضح است ، این است که او نمی خواهد دوباره عاشق شود ، و کمتر با چنین زنی.

قلبي بين من و تو

شاهزادگان آبی نیز محو می شوند

چشمک زدن طنزآمیز عنوان کاملاً با روند عناوین بمب افکن در ژانر رمان عاشقانه شکسته است. و داستان نیز غیر معمول است زیرا از دل شکستگی متولد می شود ... سام و کیت در جوانی ملاقات کردند و پس از زندگی عاشقانه ای که برای آنها مرزها را پشت سر گذاشت ، خانواده زیبایی تشکیل دادند و بسیار خوشحال بودند ... تا تری ، خواهر کیت و برادر سام ، مایکل ، همیشه با آنها بودند. و اگرچه جرقه ها هر بار که یکدیگر را می بینند پرواز می کنند ، لمس آنها باعث ایجاد محبت می شود و هر دو می دانند که آنها می توانند به یک اتصال کوتاه واقعی ختم شوند ، بنابراین سعی می کنند چیزها را بیشتر با هم اشتباه نگیرند.

با این حال ، زندگی دمدمی مزاج است و همه چیز بین این چهار نفر پیچیده می شود. هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست: نه بد آنقدر بد است و نه خوب آنقدر خوب است ، زیرا در اینجا ، کسی که محو نمی شود ، دست خود را بلند کنید. شاهزادگان آبی نیز محو می شوند این به شما نشان می دهد که دومین فرصت وجود دارد ، به خصوص اگر واقعاً کسی را با قلب خود دوست دارید. آیا جرات کشف آن را دارید؟

شاهزاده جذاب نیز محو می شود

تقریباً یک رمان

وقتی نظر می دهیم که برای صحبت درباره زندگی و کارمان ، یا عشق و دل شکستگی خود ، نوشتن کتاب ضروری است ، ما ایده این رمان را پیش بینی می کنیم. یک رویکرد متداول در زندگی ما این است که در نظر بگیریم وقتی چیزی برای ما شگفت آور ، مهم ، هیجان انگیز اتفاق می افتد به عنوان یک رمان طراحی می شود ... چیزی شبیه به این در این رمان اتفاق می افتد. ربکا از زمانی که آخرین ناامیدی را تجربه کرد ، زندگی تنهایی را پشت سر گذاشت. خراب شدن پیتزا ، سگی جذاب که تنها و رها شده است ، چرخشی غیر منتظره به زندگی او خواهد داد.

پیتزا ، یک ژاکت چرمی و یک دختر جذاب ، اطمینان می دهد که سرنوشت ربکا به طور اساسی تغییر می کند. هنگامی که با موتور سکسی و مشهور GP موتور سیکلت ، پل استون ملاقات می کنید ، ترس از زندگی را از دست می دهید که مانع از عهده گرفتن مسئولیت زندگی شما شد. یک رویکرد پیشنهادی که به ما اجازه می دهد از شانس دوم که دوست داریم در زندگی واقعی از آن استفاده کنیم ، لذت ببریم ، وقتی به ما پشت می کند.

تقریباً یک رمان از مگان ماکسول

شب را با من بگذران

پیشنهادی که همه ما دوست داریم از آن شخصی که در مقطعی ما را تسخیر کرده است بشنویم. این عبارت ساده قبلاً نشان می دهد که شخص ناشناسی است که آن را به سمت شما پرتاب می کند ، ناشناخته یا حداقل از محیط مکرر شما. فقط جادوی خالص می تواند از آنجا سرچشمه گیرد ... دنیس یک معلم برزیلی جذاب است که روزها در دبیرستانی در آلمان کلاس درس می دهد و شب ها کلاس های forró ، یک رقص معمولی از کشورش ، تدریس می کند. هنگامی که سال تحصیلی به پایان می رسد ، او یک پیشنهاد کار در یک مدرسه معتبر و معتبر بریتانیایی دریافت می کند و بدون تردید آن را می پذیرد. ورود او به لندن برایش بسیار جالب است. پخش های جدید ، فتوحات جدید و دوستان قدیمی که شهر را به شما نشان می دهند و بلافاصله از مردم محلی به شما می گویند ولگرد، که برای لذت بردن از تبادل شریک زندگی و نوع جنسی که دوست دارد با زنان انجام دهد ، به آنها می رود.

اما وقتی لولا را ملاقات می کند ، اسپانیایی با شخصیت شیطانی که بر خلاف بقیه زنان ، پای او نمی افتد و حتی به نظر می رسد از او استفاده می کند ، همه چیز پیچیده می شود. دنیس هرگز عاشق نبوده است ، بنابراین نمی فهمد چرا هر بار که او را می بیند قلبش تند می زند. شب را با من بگذران این داستانی است که شما را لبخند می زند و لذت می برد و البته قلب شما را نیز لمس می کند. آیا دلت برای آن تنگ می شود؟

اثر مگان مکسول شب را با من بگذران
4.7/5 - (29 رای)

1 نظر درباره "3 کتاب برتر مگان ماکسول"

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.