من تو را تماشا می کنم ، اثر کلر مکینتاش

دارم نگاهت می کنم
روی کتاب کلیک کنید

هنگامی که یک معمای تکان دهنده آغاز چیزی می شود که به عنوان یک رمان جنایی تبلیغ می شود ، خواننده ای مانند من که عاشق این نوع ژانر است و همچنین عاشق ژانر رمز و راز است ، می داند که آن گوهر را پیدا کرده است که قرار است از آن لذت ببرد. در طول سخنرانی.

این یک معمای تاریک است ، کاملاً عجیب و گیج کننده. زوئی خود را در یک عکس کوچک در روزنامه های طبقه بندی شده هنگام سوار شدن در مترو کشف می کند.

سردی مشترک بین زویی و خواننده با احساس ناراحت کننده یک فال بد شروع می شود. در این جهان که در معرض شبکه ها هستیم ، غرق در اینترنت که به نظر می رسد با واقعیت پیرامون ما آمیخته شده است ، به سبک ماتریس ، هزاران تردید در تخیل شما شکل می گیرد.

در کتاب دارم نگاهت می کنم احساس می کنید به شما چشم دوخته اید ، نوعی حضور مجازی که شما را از پارانویا به واقعی ترین وحشت می کشاند. زو می داند که او هدف کسی شده است و به نظر می رسد هیچ کس او را درک نمی کند.

هر روز که می گذرد چهره های جدیدی در آن روزنامه ظاهر می شوند ، در همان مکانی که او اولین بار در آن ظاهر شد. زویی ممکن است تسلیم ترس شود یا سعی کند پاسخی برای آن معمای عجیب و غریب پیدا کند. اما به نظر می رسد که هرگونه حرکتی توسط ناظر او پیش بینی می شود ، که در حال حاضر ظاهر شخصی یا چیزی کاملاً واقعی به نظر می رسد.

کلر از ترس با طعم قدیمی (نه به عنوان چیزی وحشتناک بلکه به عنوان چیزی نگران کننده ، غیر معمول ، عجیب) بازی می کند ، آن اشتیاق داخلی وصف ناپذیری برای نگاه کردن به ورطه ای که همه ما را همراهی می کند. از اشتیاق ما برای دیدن ترس ، ما فقط به وضوح نشان می دهیم که دوست داریم هر چه سریعتر به امن ترین سرپناه بازگردیم.

اما زو نمی داند چقدر زمان برای رفتن به خانه و پناه گرفتن خواهد داشت. وقتی به حل آن معما بپردازید ، که به طور اتفاقی یا کاملاً از پیش تعیین شده بر هویت شما تأثیر می گذارد ، ممکن است هیچ نقطه ای برای بازگشت وجود نداشته باشد.

می توانید کتاب را بخرید دارم نگاهت می کنم، رمان کلر مکینتاش ، در اینجا:

دارم نگاهت می کنم
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.