خاطره اسطوخودوس ، نوشته رییس مونفورت

خاطره اسطوخودوس ، نوشته رییس مونفورت
کتاب را کلیک کنید

مرگ و معنای آن برای کسانی که هنوز مانده اند. سوگواری و احساس این که فقدان آینده را ویران می کند، گذشته ای را ایجاد می کند که ظاهری غم انگیز دردناک به خود می گیرد، ایده آل کردن جزئیاتی که ساده، نادیده گرفته شده، کم ارزش هستند. نوازشی حکایتی که هرگز باز نخواهد گشت، گرمای انسانی، بوسه ای...، همه چیز شروع به متورم شدن تخیل گذشته ایده آل می کند.

لنا از جوناس خوشحال بود. به نظر می رسد به راحتی قابل درک است که این مورد با توجه به احساسات غم انگیزی است که لنا خود را به تارمینو می رساند، شهری که او بخش بزرگی از زندگی خود را تا وداع سرنوشت ساز با آن نگران کننده برای همیشه اشغال کرد.

خاکستر یونس به دنبال رنگ آمیزی خاکستری ارغوانی اسطوخودوس هایی است که در مزارع بی پایان پراکنده شده اند. هر ذره ای از گرد و غبار آن که زمانی گوشت و خون بود ، قرار است بین جریانات شناور شود تا در میان عطر ملایم تداعی های معنوی قرار گیرد.

اما هر زندگی که به پایان می رسد، داستانی زنده دارد که همیشه به طور کامل در انبوه دیدگاه های کسانی که حضور یونا را به اشتراک می گذارند، نمی گنجد.

و در غیاب آخرین کسی که می توانست در دفاع از او شهادت دهد، خود یونس، داستان به موزاییک عجیبی از ایده ها تبدیل می شود که در پازلی که لنا درباره یونس ساخته بود نمی گنجد.

دوستان، خانواده، گذشته قبل از لنا. زندگی یونا به طور ناگهانی برای لنا کاملا غیرقابل درک به نظر می رسد. او که وجود کامل خود را به اشتراک گذاشت و اکنون از دست دادن کسی را احساس می کند که مجبور نیست آنطور که فکر می کرد باشد.

رمانی که ما را به بی نهایت بودن روح انسان دعوت می کند. از طریق لنا می‌بینیم که جوناس چه بود، تا اینکه با درگیری‌ها و رازهایی که برای لنا غیرواقعی به نظر می‌رسند، تکمیل می‌شود. هیچ کس آن پازلی نیست که شخص دیگری ممکن است باور کند ساخته است. شرایط، لحظات. ما متغیریم، متغیریم و شاید فقط در پناه عشق بتوانیم به نحوی تمام آنچه را که هستیم پنهان کنیم، تاسف بار...

اکنون می توانید رمان را بخرید خاطره اسطوخودوس، کتاب جدید ریس مونفورته، اینجا:

خاطره اسطوخودوس ، نوشته رییس مونفورت
امتیاز دادن به پست