خدا در هاوانا زندگی نمی کند ، نوشته یاسمینا خدرا

خدا در هاوانا زندگی نمی کند
روی کتاب کلیک کنید

هاوانا شهری بود که به نظر نمی رسید هیچ چیز تغییر کند ، مگر افرادی که در مسیر طبیعی زندگی آمدند و رفتند. شهری که گویی بر روی سوزن های زمان لنگر انداخته است ، گویی در معرض آهنگ های عسلی موسیقی سنتی خود قرار گرفته است. و در آنجا خوان دل مونته مانند کنسرت های ابدی خود در کافه بوئنا ویستا مانند ماهی در آب حرکت کرد.

دون فوئگو ، که به دلیل توانایی خود در جلب توجه مشتریان با صدای شیرین و جدی خود نامگذاری شده است ، روزی متوجه می شود که ناگهان به نظر می رسد که شهر تصمیم دارد تغییر کند ، از اینکه همیشه یکسان نباشد ، و دیگر زمان را بین انبارهای استعماری خانه های خود به دام نیندازد. شرابخانه های کانتینا و وسایل نقلیه قرن بیستم آن.

همه چیز در هاوانا به آرامی اتفاق می افتد ، حتی غم و ناامیدی. دان فوئگو به خیابان ها رانده می شود و هیچ فرصت جدیدی برای آواز خواندن به جز همراهان جدیدش در بدبختی وجود ندارد.

تا اینکه با ماینسی ملاقات می کند. به نظر می رسد دان فوئگو پیرتر از همیشه شده است ، زیرا در خیابان رد شده است. اما ماینسی دختر جوانی است که او را از بی حالی ناشی از شرایط بیدار می کند. دختر به دنبال فرصتی است و او می خواهد به او کمک کند. خوان دل مونته احساس می کند آتشش دوباره متولد شده است ...

اما ماینسی دارای لبه های خاص خود است ، حفره هایی که اسرار شخصیت سرگردان خود را در آن قرار می دهد. او و دان فوئگو ما را در خیابان های سنگ فرش شده هاوانا ، بین نور کارائیب و سایه های یک کوبا در حال گذار ، هدایت می کنند. داستانی از رویاها و آرزوها ، تضادهایی بین احساس یک موسیقی حیاتی و سایه های برخی از ساکنان که غم خود را در زیر آبهای آبی روشن اقیانوس غرق می کنند.

می توانید کتاب را بخرید خدا در هاوانا زندگی نمی کند، رمان جدید نویسنده الجزایری با نام مستعار یاسمینا خادرا ، در اینجا:

خدا در هاوانا زندگی نمی کند
امتیاز دادن به پست

1 نظر در مورد "خدا در هاوانا زندگی نمی کند ، توسط یاسمینا خدرا"

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.