مه های ترس ، نوشته رافائل آبالوس

مه های ترس
روی کتاب کلیک کنید

لایپزیگ شهری است با خاطرات واضح از شرق آلمان که به آن تعلق داشت. امروزه این خطرناک است که بگوییم ساکنان یک شهر بزرگ مانند این بیشتر ساکن و محرمانه هستند ، اما این درست است که یک قدم زدن عصر هنگام غروب آفتاب ، شهری ساکت را به شما نشان می دهد ، جایی که همه مردم در خانه خود خلوت کرده اند ، گویی آن روز چیزی برای ارائه نداشت کنجکاو برای مسافری با تفکر جنوبی تر ...

به همین دلیل است که این رمان مرا به خود جلب کرد. می خواستم وارد یک داستان در این شهر شوم که در سفری در اروپای قدیمی با آن آشنا شدم. و حقیقت این است که من را ناامید نکرد.

فراتر از کلیشه هایی که من خودم به شما ارائه کرده ام ، هر شهر فعلی سناریوها و حلقه هایی را برای انواع علایق ، حتی تاریک ترین ، ارائه می دهد ...

سوزانا اولموس ، دانش آموز اراسموس ، با برونو ، معلم موسیقی ، دوستی نزدیک برقرار می کند که او را به آن فضاهایی می برد که شب برای لایپزیگ هنوز زنده است.

همان روزها ، یک رویداد بزرگ در شهر اتفاق افتاد. پنج دختر کشته شده اند مجسمه های یادبود نبرد ملل ، که بزرگترین شکست ناپلئون تا به امروز در 19 اکتبر 1813 بود ، بدن برهنه دختران را به صورت سلسله مراتبی نشان می داد.

افسر پلیس کلاوس باومن در حال رسیدگی به این پرونده است ، که بدون شک به یک مراسم تکان دهنده و تلخ اشاره می کند که او را در جستجوی ناامید کننده برای قاتلان بی رحم قرار می دهد.

دیدگاه دو شخصیت ، سوزانا و کلاوس ، شب لایپزیگ را کامل و متحول می کند. این طرح پیوندهایی با برلین می افزاید و وارد دنیای هنر و اروتیسم ، فیلیا و باطن می شود.

شب آرام لایپزیگ ، جایی که مردم با آرامش در خانه های خود جمع می شوند ، با افراط و تفریط ، مواد مخدر ، در هم آمیزی با خاطرات نازی ها ، تبدیل به یک دنیای زیرزمینی خطرناک می شود که به طور مخفیانه در شهری بسیار متضاد آرام و فراغت حرکت می کند.

سوزانا و کلاوس نیز در نهایت بخشی از آن جریان شوم هستند و از پیامدهای نزدیک شدن به حلقه وحشتناک شر در شخص اول رنج خواهند برد.

می توانید کتاب را بخرید مه های ترس، جدیدترین کتاب رافائل اوبالوس ، در اینجا:

مه های ترس
امتیاز دادن به پست

2 نظر درباره "مه های ترس ، توسط رافائل آبالوس"

  1. حقیقت این است که من قانع نشدم.
    قلاب نمی کند. شخصیت های پیچیده
    در نیمه راه کتاب می خواستم ترک کنم ، اما بدون درد و شکوه به پایان رسیده ام.

    پاسخ
    • نمی دانم ... شاید چیزی ذهنی بود. لایپزیگ شهری است که من آن را می شناسم و شاید آنجا برای من مناسب بود ...

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.