3 فیلم برتر کریستوفر نولان

تعداد کمی از کارگردانان امروزی قادر به ارائه فیلم‌شناسی به این اندازه هستند کریستوفر نولان. از آنجا که نولان فراتر از ولع طبیعی برای جلوه‌های ویژه (با جذابیت آن حتی بر اصل فیلم روز)، بحث وزن و ماهیت را به عنوان اصول اساسی درک می‌کند. امر ناگزیر. حتی گاهی می توان آن را با آن برابر دانست کوبریک که همه و همه را با اقتباس ها و ارائه های جنجالی خود شگفت زده کرد. زیرا باتوم کارگردانان مبتکر همیشه باید در صورتحساب نهایی چیزی چشمگیر ارائه دهند.

و همچنین این درست است که نولان محصولات بزرگ موفقیت مطمئن را با شرط‌بندی‌های مخاطره‌آمیز انجام می‌دهد که در نهایت حتی از فیلم‌هایی که برای گیشه‌های بزرگ ساخته شده‌اند پیشی می‌گیرند. تسلط نولان با آن استعداد برای فیلمنامه هایی که پیچیده به نظر می رسند، اما کاملاً قابل ترجمه به موفقیت های انبوه هستند، مطابقت دارد.

شکی نیست که نولان از طرفداران بزرگ داستان های علمی تخیلی است. اما برای انتقال آن ذائقه CiFi به هر بیننده ای، این کارگردان انگلیسی می داند چگونه این دوگانگی بین قابل تشخیص و آینده را بازآفرینی کند. بین بعدی و متعالی یک انجمن شاد برای ارائه فیلم هایی که در ارائه آنها جذاب هستند و در پس زمینه آنها نفوذ می کنند.

3 فیلم برتر پیشنهادی کریستوفر نولان

بین ستارهای

در هر یک از این پلتفرم ها موجود است:

یکی از آن فیلم‌هایی که به‌عنوان تولیدات عالی کشف شد، اما به کلاسیک‌های سینمای بزرگ، هر ژانری که باشد، اشاره می‌کند. فیلمنامه‌ای که توسط خود نولان و برادرش جاناتان نولان نوشته شده است، به زودی خود را به عنوان اثری نشان می‌دهد که از ابتدا به‌عنوان داستانی برای سکانس‌های فیلم کاملاً تصور شده است. سیاره زمین و سفر؛ گذشته، حال و آینده به‌عنوان آمدن و رفتن در یک کل که به‌عنوان پیوندهایی که کیهان، هواپیماها، بردارها را به هم پیوند می‌دهند، در کنار هم قرار می‌گیرند.

سیارات جدیدی که در آن همه چیز با ریتم نوسانات خودش روی آن پس‌زمینه سیاه وسیع اتفاق می‌افتد، کرم‌چاله‌هایی که ما را از طریق قیف‌ها به سمت بی‌نهایت هدایت می‌کنند. در همین حال ... یا بهتر است بگوییم در حالی که همه چیز، زمین در حال مرگ است و تنها فضانوردانی که از هواپیماهای غیرممکن در نزدیکی زحل دور می زنند، ممکن است بتوانند خانه جدیدی برای انسان ها پیدا کنند.

از انسانیت روی سیم گرفته تا رابطه پدر و دختر در دو سوی فضا-زمان. متیو مک کانهی فضانورد منتخب با آن بار دراماتیک است که با دریافت پیام های دخترش از خانه، روح را کوچک می کند.

سفر تقریباً همانطور که شروع می شود به پایان می رسد. زیرا زمان فقط به جایی بستگی دارد که در آن هستید. فقط در یک بازه زمانی غیرقابل تعریف، یک پیام به موقع از یک ساعت قدیمی که قادر به انتقال بسیار بیشتر از زمان است، می رسد. شخصی برای فضانوردی که وظیفه نجات بشریت را بر عهده دارد غیر قابل جبران است. و شاید این تنها چیزی بود که ارزشش را داشت. اما ضرر تنها زمانی شکست است که افق جدیدی یا مکان جدیدی برای استعمار بین یک یا یک میلیون قمر وجود نداشته باشد.

یادگاری

در هر یک از این پلتفرم ها موجود است:

جواهری که چند سال زیر کمربندش هست. احتمالاً اولین فیلمی است که در آن نولان به‌عنوان خالقی در نیمه راه بین اگزیستانسیالیسم حماسی و تعلیق هیجان‌انگیز رها شد. فیلمی فوق العاده درباره جوهر انسانیت، هویت، حافظه….

همه چیز در حالت فلاش بک اتفاق می افتد تا به دیدگاه خود قهرمان داستان بپردازیم، قربانی کمبود حافظه و تله های آن که البته ممکن است حاوی راز بزرگی باشد. تصمیمات قهرمان داستان با چیزی مشخص می شود که خودش می تواند به عنوان یادآور علامت گذاری کند.

لئونارد، قهرمان داستان فوق، یک کار ناتمام بزرگ دارد. و اینجاست که داستان تنش خاصی به خود می گیرد. زیرا اگر یک تحقیق به حداکثر تمرکز و زمان‌شناسی کامل نیاز داشته باشد، لئونارد آنچه را که اتفاق می‌افتد با نقص‌های بزرگ، اما همچنین با نبوغی بیش از حد توسعه‌یافته، مشاهده می‌کند که او را به حل احتمالی علت هدایت می‌کند، زیرا خود طرح مانند دایره‌ای که هست بسته می‌شود.

قدر و منزلت

در هر یک از این پلتفرم ها موجود است:

روزی من انتخاب خود را افزایش خواهم داد بهترین فیلم های جادویی. زیرا مطمئناً چندین با لمس قرن نوزدهمی، (زمان محبوب‌ترین بیداری نمایش‌های جادویی)، به جهانی که هنوز وارث اسطوره‌ها و خرافات قدیمی هستند، اضافه شده‌اند که تداعی‌کننده هستند.

تقابل بیل و جکمن که همان جادوگران آلفرد بوردن و رابرت انژیر است، هم در سطح نمایش‌هایشان و هم در ترفندهایشان برای نابود کردن یکدیگر شبیه به سخت‌ترین غیرممکن‌ها به نظر می‌رسد. لحظاتی وجود دارد که در آن پیچ بزرگ نهایی پیش بینی می شود، گویی فیلم نیز یک ترفند عالی دیگر است، با پرستیژی که در انتظار ظاهر شدن است، به گونه ای که هیچ جادوگری انجام نمی دهد.

اشتیاق به جادو، جاه طلبی، عشق های غیرممکن به دلایل نامعلوم... طرحی که دیوید بووی نیز در آن جایگاهی به عنوان تسلا داشت. فیلمی که در آن نمی توانید چشمان خود را از صفحه نمایش بردارید.

دیگر فیلم های پیشنهادی کریستوفر نولان

اوپنهایمر

مطمئناً گیرا بود. ایده مخترع بمب اتمی به عنوان نقشه ای در دستان نولان به تعادل کامل بین عمل و زمینه اخلاقی اشاره داشت. البته، در سه ساعتی که فیلم به طول می انجامد (حداقل به طوری که از قبل شبیه یک فیلم پرفروش به نظر می رسد)، لحظات درخشانی وجود دارد که می توان با این مفهوم غم انگیز اشاره به چیزی نهایی، به خود تخریبی به عنوان ماموریت یک انسان لذت برد. ، به بیگانگی از بهشتی که خدایی آن را رها کرد یا به سادگی به نحس خود بهشت ​​یافت.

مسئله این است که نولان موفق می شود یک فضیلت از کندی بسازد. شاید بتوان به آرامی آنقدر شخصیت و اطلاعاتی را هضم کرد که کارشناسان دوره تاریخی تصور کنند چیزی جز این نیست که یک فرد غیر روحانی باید در یک لحظه درج کند. فقط نولان می‌توانست به بازیگری مثل مورفی، سنگینی داستان را در تمام جنبه‌هایش بسپارد. از صمیمیت لازم که دانشمند را به عنوان Ecce Homo در معرض آزار و اذیت و تنش های سیاسی هر دو طرف قرار می دهد. مورفی خود بمب انسانی است که ما را به هر آنچه در آن لحظه دراماتیک تمدن ما رخ داده است نزدیک می کند.

در زمان جنگ، فیزیکدان برجسته آمریکایی، جولیوس رابرت اوپنهایمر (کیلیان مورفی)، در راس "پروژه منهتن"، آزمایش های هسته ای را برای ساخت بمب اتمی برای کشورش هدایت می کند. اوپنهایمر که از قدرت ویرانگر آن شوکه شده است، پیامدهای اخلاقی ایجاد آن را زیر سوال می برد. از آن زمان به بعد و تا آخر عمر با استفاده از تسلیحات هسته ای به شدت مخالفت می کرد.

تنت

در اینجا موجود است:

نولان همچنین ویژگی‌های گیج‌کننده‌تری دارد. اما حتی در پیچیدگی این پیشنهاد برای سفر در زمان به آخرالزمان یا بی‌نظیر بودن جهان‌های موازی، تیتو نولان ما را با مجموعه‌ای دقیق از سناریوهایی که می‌آیند و می‌روند مانند یک موویولای آینده‌نگر که در آن هر چیزی امکان‌پذیر است، جذب می‌کند.

چه راه بهتری برای ترک دنیا، برای یک دیوانه قدرتمند، از پیش بردن همه چیز. از بین بردن بشریت با بمب اتم در حالی که سرطان او را خورده است، برای مرد شیطانی که همه چیز کلیشه ای دارد، مانند شعر شاعرانه به نظر می رسد. همه چیز به جز عشق زنی که هنوز او را در تصمیم گیری هایش مردد می کند. او نقطه ضعف او در تکمیل نقشه اش است.

در همین حال، یک قهرمان ناشناس، همراه با نیل (رابرت پتینسون) در رفت و آمد خود سعی می کند مشکلی را حل کند که هیچ کس از آن آگاه نیست، همانطور که همیشه در مورد قهرمانان بزرگ ناشناخته اتفاق می افتد. صحنه توهم آمیز واقعیت که در آن همه چیز می تواند به جلو یا عقب برود. ایده ای جذاب که زمان را به آهنگی صرف تبدیل می کند که می تواند ریتم جهان را تغییر دهد. بحثی که گاهی می تواند از ما فرار کند اما در نهایت ما را مجذوب خود می کند.

5/5 - (13 رای)

3 نظر برای "3 فیلم برتر کریستوفر نولان"

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.