عجیب ترین چیز در مورد این رمان این است که چگونه نویسنده وحشیانه ترین نتیجه را به ما نشان می دهد ، زنجیره ای از شرایط و رویدادها که می توانند جنون را برای نابودی عشقی که منجر به درد می شود ترکیب کنند.
بیا ، من وقتی بخواهم خودم را خوب یا چیزی توضیح نمی دهم ، درست است؟ 😛
آنچه می کوشم بگویم این است که تصویر افتتاحیه معروف این رمان ، که در آن مرد برهنه با سر زنی در دست در خیابان قدم می زند ، در توسعه طرح نوعی بنیان اساسی و وجودی پیدا می کند.
کلاهبرداری و هیولای پرونده در این مواقع به هم نزدیکی نگران کننده ای پیدا می کند کتاب روزی که عقل از بین رفت
و این است که هنگام خواندن با جنون همدردی می کنید. هنگامی که روانپزشک جنکینز و بازرس هایدنز در مورد قاتل دیوانه تحقیق می کنند ، متوجه می شوید که علم تا چه اندازه می تواند از حقیقت فاصله داشته باشد و وقتی انسان سعی می کند از طریق عقل استنباط کند ، چقدر دور می شود.
جنکینز ، هایدنز و شما به عنوان یک خواننده سفری درون نگر را از طریق یک تله آینه انجام می دهید که سعی می کند شما را درگیر پرونده کند تا شما احساس اضطراب و تردید کنید ، به طوری که تا همه چیز به خوبی بسته نشود نمی توانید از صفحات آن فرار کنید.
یک فیلم هیجان انگیز جذاب و سریع ، به طرز دیوانه کننده ای ساخته شده است. رمانی که از انتشارات خود نشأت گرفت و اکنون به یک اثر منحصر به فرد و قابل توجه تمام ادبیات سیاه اسپانیایی تبدیل شده است.
اکنون می توانید کتاب روزی که عقل از دست رفت، آخرین کتاب را بخرید Javier Castillo، اینجا:
1 نظر در «روزی که عقلش را از دست داد، از Javier Castillo»