3 کتاب برتر مونیکا روانت

بین رمان جنایی و تعلیق هم مرز با ترور ، فضای بسیار جالبی وجود دارد که نویسندگان جدید بین المللی مانند آن بازی می کنند شری لاپنا، با فیلم های هیجان انگیز داخلی اش ، یا جایی که دیگران دوست دارند دنیس لیهانبه آنجاست که آدم حرکت می کند مونیکا روآنت یکی از جالب ترین در پانورامای ملی در آن پالت خاکستری و تاریکی معشوقه. از آنجا که جنایت ، خشونت یا جنون از همان چاه سرچشمه می گیرد که می توان استدلال هایی هماهنگ ، اما قابل طرح در توطئه های بسیار متفاوت از آن ایجاد کرد.

روانت با کتابی پرفروش که در حال حاضر در کمربند خود قرار دارد ، ما را از آن طرح هایی که در آن شخصیت ها ، همه آنها هستند که تعلیق را زیر پوست خود می گذارند ، اسیر می کند و به آن اهمیت شوم می دهد ، گذشته ها را خراش می دهد یا آینده ای غیر قابل تصور را برای شواهدی از هدایایی که وزنشان شبهای بی پایان بی خوابی است. اگر به پانورامای فعلی اسپانیا نگاه کنیم ، شاید پیروز درخت این می تواند یک مرجع ، راهنمایی باشد که بر اساس آن به یک روند یا مناظر مشترک اشاره کنید.

3 رمان برتر توصیه شده توسط Mónica Rouanet

چیز مهمی نیست

هیجان انگیزی که اغلب در دنیای واقعی به ما حمله می کند، بدون شک خشونت جنسیتی است که هر خانه یا همزیستی ساده را به جهنمی غیرقابل توصیف برای قربانیان تبدیل می کند. بنابراین، همدلی از داستان به معنای فراتر رفتن از آمار سرد است. در ادبیات می توان غلبه حماسی بر هر موقعیت نامطلوبی داشت. یا شاید هم نه، و اخلاق این است که همیشه چیزهای زیادی از دست رفته است...

در مادرید دهه نود، یک زن جوان موفق می شود از یک حمله وحشیانه خشونت جنسی جان سالم به در ببرد. مطبوعات و افکار عمومی این خبر را بازتاب می دهند و روزها است که از هیچ چیز دیگری صحبت نمی شود. حتی کسانی هستند که ادعا می کنند او به دنبال آن بوده است. هنگامی که سرانجام از کما بیدار می شود، مینروا مطلقاً هیچ چیز را به یاد نمی آورد، حتی متجاوز خود را که از آن لحظه به بعد با نزدیک ترین دوستانش در می آمیزد تا سایه او شود و سال ها در کنارش بماند و علی رغم تغییرات، منتظر بماند. ، زمان مناسب برای به پایان رساندن "خود سفارشی" شما. اما آیا همه چیز آنقدر که ما فکر می کنیم تغییر کرده است؟ آیا جامعه بالاخره قضاوت زنانی را که از این نوع حملات رنج می برند متوقف کرده است؟

من نمی توانم بازی بچه ها را بشنوم

آنچه واقعاً غیر قابل وصف است، فرورفتگی های ذهن است. واقعیت، همیشه ذهنی، تخیلی به عنوان سطح دیگری از ساختار ادراک ما و در نهایت رویایی به عنوان لولاهایی وجود دارد که همه چیز را به شیوه ای تقریبا نامحسوس با هم هماهنگ می کند. به معنای واقعی کلمه، روانپزشک بازی و آبروی زیادی دارد. زیرا سلامت عقل یا عادی بودن فقط یک کلیک، یک شوخی، یک لحظه مخرب یا یک نقطه عطف به دور از جنون یا عجیب بودن است.

بگذارید آنها به آلما بگویند ، قهرمانی که ما را به یکی از آن هزارتوی ذهن ، بین آینه ها و سایه ها ، به سمت تونل هایی می برد که ناخودآگاه ما آنها را به پایان می رساند. راهروهای غم انگیزی که در آن احساس مزاحم بیدار می شود و در آنها تشخیص هرگونه اشاره به حقیقت به عنوان نور خروجی ضروری می شود.

پس از یک تصادف شدید اتومبیل ، آلما ، دختر 17 ساله ، دچار رنج می شود شوک پس از سانحه و در یک کلینیک روانپزشکی واقع در یک ساختمان قدیمی بازسازی شده بستری می شود. او در آنجا با دیگر زندانیان و آسیب های آنها زندگی می کند و با برخی از کودکان که فقط او می تواند آنها را ببیند ، زندگی می کند. کم کم تاریخچه ساختمان و ساکنان سابق آن با واقعیت آلما درگیر می شود و او را به کشف اسرار تاریکی می کشاند که سالها بین دیوارهای خانه بزرگ و در ذهن خود قفل شده است.

من نمی توانم بازی بچه ها را بشنوم

وقتی سپتامبر تمام می شود من را بیدار کن

سیاه ترین رمان روانت در جستجوی قربانی احتمالی. ایده زندگی دوگانه ، سوء ظن در مورد کسانی که همیشه خانواده ما بودند ... ، توطئه های پنهان افرادی که با صمیمیت و زندگی معمولی ارتباط دارند بدون هیچ گونه شک و تردیدی.

ردپای یک جوان اسپانیایی پس از گذاشتن پیام ناراحتی در تلفن همراه مادرش در جنوب انگلستان ناپدید می شود. او ، که در چند مورد به سختی شهر کوچک خود را ترک کرده است ، تصمیم می گیرد به جستجوی او برود. یک سال پیش ، شوهرش در آبهای آرام آلبوفره ناپدید شد و او حاضر نیست دوباره با چنین درد و رنجی زندگی کند.

گارد مدنی قایق آنتونیو را در حالی که لکه های خون روی تخته های آن دیده می شد ، پیدا کرده بود. آمپارو متقاعد شده است که او مرده است ، اما شایعاتی که در شهر می چرخد ​​چیزهای دیگری را شایعه می کند. آمپارو که در انگلستان است ، متوجه می شود که شوهرش هنوز زنده است ، علت مرگ یک زن است و در نقشه ای شوم و مملو از فتنه نقش دارد.

وقتی سپتامبر تمام می شود من را بیدار کن

دیگر کتاب‌های پیشنهادی مونیکا روانت..

جایی که خیابان ها اسم ندارند

با عنوانی خاطره انگیز برای هر کسی که عاشق U2 است، این طرح با دیدی هذلولی اما نه کمتر واقعی، در نهایت به دروغ هایی می پردازد که اغلب یک خانواده بر اساس آن ساخته شده است. تکانی به آداب و رسوم و خوش اخلاقی و قیافه و مرده های زیر سجاده...

ماریا دل پیلار گونزالس دی ایالا 35 ساله است هنگامی که از خانه مادرش در محله سالامانکا فرار می کند ، از یک مادر تلخ ، اخته گر و ماچو که او را به یک "نامعتبر" اجتماعی تبدیل کرده است ، خسته شده است و روابط عاشقانه خود و او را کوتاه می کند. آرزوی مدیریت کلینیک پدرش.

تصادفی که برای او رخ داد، همراه با شریک زندگی جدیدش و قتل گونزالو، خواستگاری که او را در آستانه عروسی رها کرد، انگیزه دیگری برای شروع یک زندگی شخصی با نامی جدید است: ماریا گونزالس.
ماریا مظنون است که مادرش با این مرگ ها رابطه داشته است و بنابراین ، به عنوان کارآگاهی بداهه ، او یک شبکه کامل از دروغها را کشف می کند که خانواده او را درگیر می کند ، نمونه اولیه آن بورژوازی مادرید که او دفن کرد و هرگز حمایت خود را از فرانسویسم تشخیص نداد. رسیدن گذار

امتیاز دادن به پست

1 نظر برای “3 کتاب برتر مونیکا روانت”

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.