3 کتاب برتر لورن گروف

به محض این که کار را بررسی کنیم لورن گروف ما قصه گو معمولی غیرمعمول آمریکایی را کشف می کنیم. یک جدید فاستر والاس عاشق بیگانگی به عنوان جایگزینی برای یکنواختی و روندهابه یکی دیگر از نویسندگان در تعداد زیادی از وقایع نگاران در برابر دورمیدره به عنوان یک منبع ادبی گسترده. علامت آن پوسیدگی در میانه اندیشه نهفته است.

و شاید اینطور نباشد که هدف آن باشد. در بدترین حالت ، نوشتن برای روشن کردن بخشی از روح که نگران نوعی انقلاب است ، مطرح نیست. از آنجا که حتی کارهای لورن به اندازه کافی از نظر فرم پایدار است ، تنها پس از هجوم او به آن دنیای تغییر شکل یافته معمول که موزاییک یا معمایی را برانگیخته است که توسط باد زمان و آگاهی برداشته شده است ، درخشش خاصی پیدا می کند ، و این تابیدن فلاش بیش از هر ادبیاتی توهم زا است. می تواند خانه کند

بله، شاید انقلابی جز زیبایی شناسی وجود نداشته باشد. اما هر چیزی که از قواعد بیرون می آید، آن بینش اشتیاق متفاوت را بدون شرم، از کاوش بدون تعصب بیدار می کند. لورن همه ی اینهاست، شاید با این ایده ساده گوینده نگرانی ها یا تصورات بسیار شخصی از جهان که در نهایت ما را در آن قطرات حقیقت آزاردهنده غوطه ور می کند...

3 کتاب برتر توصیه شده توسط لورن گروف

در دست خشم ها

چه زمانی در یک رابطه غریبه بودن را متوقف می کنید؟ فراتر از کارهای روزمره، سازگاری و راحتی، چه زمانی تصمیم می گیرید که آن یکی آن طرف، کسی که شریک زندگی خود را بعد از آخرین ارگاسم در آغوش می گیرد، شما هستید؟ زیرا همه اقامتگاه ها کنارگذاشتن است و هر اشتراکی انکار خود...

یک زن و مرد در ساحل بسیار نزدیک به هم قدم می زنند. هوا سرد است ، اما مهم نیست. آنها ناگهان پشت چند تپه مخفی می شوند تا اولین عمل جسمانی خود را جشن بگیرند. او لوتو است ، او ماتیلده است ، هر دو بیست و دو ساله هستند و تازه ازدواج کرده اند ، اگرچه آنها فقط حدود پانزده روز با هم بوده اند و اطلاعات کمی از یکدیگر دارند. نخ خونی که بر رانهای ماتیلده لکه می اندازد ، این زایمان را که مطلق و انحصاری به نظر می رسد ، می بندد و بیش از بیست سال به همین ترتیب خواهد بود.

لوتو و ماتیلده تقریباً زوج کاملی می شوند. یک نگاه کافی است تا آنها یکدیگر را درک کنند ، یک ژست توطئه آمیز برای آن دو برای ترک یک اتاق شلوغ و استفاده از هر گوشه ای برای دوست داشتن یکدیگر. لوتو نمایشنامه هایی مطابق با علاقه خود به شکسپیر می نویسد و ماتیلد همسر ایده آل می شود که یک موزه ، تاجر و خانه دار است. خوب…

خوب، تا زمانی که ناگهان سرنوشت خود را تحمیل می کند. در آن زمان است که متوجه می‌شویم که ازدواج، که خوب به آن نگاه می‌شود، یک گفتگوی طولانی است، و در این گفتگو حفره‌ها، حذفیات، تک‌کلماتی وجود دارد که می‌توانند دروغ‌های سفید یا سنجاق باشند و واقعیت این است که هر داستانی همیشه حداقل دارد. دو راه برای گفتن . .

در دست خشم ها

فلوریدا

هر چیزی آخرالزمانی اکنون آن روکش های یقینی را به خود می گیرد که قبل از کووید مانند هذیان یک بدبین، نظریه پرداز توطئه، پرستنده نوستراداموس و خواننده مالتوس به نظر می رسید. اما بله، حالا آخرالزمان شب‌ها قبل از خواب، داستان‌های ما را زمزمه می‌کند و به محض اینکه دوباره چشمانمان را باز می‌کنیم به آگاهی ما بازمی‌گردد. روشن بینی تقدیرگرایانه ای که ادبیات همیشه از آن عبور کرده است، مطمئناً ما را آماده می کند.

در دنیایی که آب و هوا غیرقابل پیش بینی شده است ، مکانی اهلی و وحشی که در آن خطرات شدید طبیعت در کمین است ، بزرگترین تهدیدها همچنان احساسی و روانی است. پناهگاه خانوادگی می تواند توسط یک پلنگ یا یک راز جنسی نابود شود.

دو خواهر رها شده ، مردی که در محاصره مارهای شکار شده توسط پدرش بزرگ می شود ، یک زوج بیقرار و بدون فرزند و یک زن متاهل گیج شده برخی از قهرمانان این یازده داستان فراموش نشدنی هستند. ایالت فلوریدا تبدیل به یک استعاره برای کل کره زمین می شود ، آزمایشگاهی برای کشف روابط عاشقانه ، تنهایی ، خشم ، خانواده و گذشت زمان.

فلوریدا اثر لورن گراف

هیولاهای تمپلتون

وقتی گذشته کسی نتواند شما را بگیرد، همیشه کسی پیدا می شود که به غیرقابل پیش بینی ترین شکل با آن برخورد می کند. و سپس نماهای قدیمی عکس‌ها معنای دیگری پیدا می‌کنند و جزئیات اضافی، جدول زمانی جدیدی را به سمت داستان‌های جدیدی می‌کشند که باید مانند رازی گفته شود که به سختی در گرانش نگه داشته می‌شود. سپس لورن با فانتزی عجیب‌تر همه چیز را عجیب‌تر کرد که با باز شدن حقیقت هیولایی به واقعیت، بیشتر و بیشتر معنا پیدا می‌کند.

ویلی آپتون گیج و خسته پس از یک رابطه فاجعه بار ، تحصیلات خود را در رشته باستان شناسی رها می کند و از کشور عبور می کند تا در جستجوی آرامش به محل مبدأ خود ، شهر عجیب و غریب تمپلتون ، در ایالت نیویورک بازگردد. با این حال ، روز بعد از ورود او ، ظاهر جسد یک هیولای پانزده متری در آبهای دریاچه آرامش این مکان را می شکند. به نظر می رسد که این کافی نیست ، ویلی در می یابد که مادرش ، مادر سابق هیپی و مجرد ، در مورد هویت پدرش به او دروغ گفته است و بیشترین چیزی که او اکنون مایل به اعتراف است این است که او مرد تمپلتون است.

بنابراین ، هنگامی که ویلی شروع به کاوش در تاریخ و اساطیر شهر می کند ، اسرار زیادی از شجره نامه وی فاش می شود و مجموعه ای از ارتباطات غیرمنتظره و آشکار بین گذشته و حال ایجاد می شود.

هیولاهای تمپلتون
امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.