با 3 کتاب برتر کریستینا فالاراس آشنا شوید

به عنوان یک نوع حرفه مزمن یا شاید ناشی از تغییر شکل حرفه ای ، el جنسیت سیاه این یکی از رایج ترین سناریوهای روایی است که در آن روزنامه نگاران برجسته فعلی شروع به کار می کنند. تبدیل به نویسنده داستان شد شاید به دلیل وضعیت آن به عنوان آینه ای است که در آن می توان بدون سختی حقیقت به واقعیتی اندیشید که به ندرت کثیف و حتی جنایتکارانه نیست.

این مورد ، اگرچه به عنوان ثابت استدلال نیست ، کریستینا شکست خواهی خوردبه همانطور که در مورد روزنامه نگاران دیگر اتفاق می افتد مانند Carmen Chaparro، که با آن بینش درون تاریخی درباره رویدادهایی را که واقعیت ما را تحت الشعاع قرار می دهد ، به اشتراک می گذارد.

درمان آن تاریکی که طرح های این نوع رمان از آن بیرون می آید ، در مورد کریستینا فالارس ، زمینه ای کاملاً کامل به دست می آورد. زمینه ای چند رنگ که تمرکز را به سوی پیامدهای جامعه شناختی ، به سمت تصورات شوم که همیشه با هر دوره ای همراه است ، چند برابر می کند.

تا زمانی که ما به یک دیستوپیا نرسیم ، به چشم اندازی از مکانی که این نوع انحراف اومانیسم می تواند ما را به آنجا برساند ، ترکیبی از بیگانگی عمومی ، کسالت و فردگرایی بی رحم. شاید آنها فقط چیزهای من باشند ، اما گاهی اوقات کسی فراتر از طرح رمان جنایی می خواند تا به همه این ملاحظات اشاره کند ...

3 رمان برتر توصیه شده توسط کریستینا فالارس

روزهای گذشته در ایست پست

همه چیز ممکن است معنای اصلی خود را در دست ایدئولوژی از دست بدهد. از کمونیسم که خواستار برابری تقریباً حداقل احکام مذهبی است تا مزایای بازار آزاد که می تواند به کارآفرین پاداش دهد و افراد غیرفعال را مجازات کند.

دیستوپیا از همان لحظه ظاهر می شود که در آن اراده انسان قادر است همه چیز را با توجیه ماکیاولی پوشاند. قطب بندی به آسانی داشتن چیزی برای پنهان کردن ، ترس دلخراش یا نفرت عمیق است ...

زنی به نام لا پولاکا با فرزندانش و گروه کوچکی از مقاومت محاصره شد. شریک او ، کاپیتان ، برای تأمین لوازم حرکت کرده است و آنها با امید کمتری منتظر بازگشت او هستند. اصولگرایان؟ ما دقیقاً نمی دانیم آنها چه کسانی هستند ، اگرچه می دانیم آنها چیست؟ آنها دنیای ما را می شناسند و خانه را احاطه کرده اند.

همچنان بسته است ، اما محاصره شده می تواند خارج از تهدید ، فریادهای شبانه ، پنجه سگ ها ، قربانی ها را بشنود. در حالی که منتظر نتیجه است ، او با صدای خود داستانی از عشق ، عصبانیت و مرگ ناامید کننده می سازد. Last Days in the East Post با زبانی تند و تند ، پرتره ای غنایی از روزهای ما است ، استعاره ای از هتاتومب که بحران در بین قطعیت های ما نصب کرده است.

روزهای گذشته در ایست پست

شما به پدر و مادر خود احترام خواهید گذاشت

خاطرات جز قسمتی از رمان ما چیست. ساختن بیوگرافی هنر تعالی و سرپوش گذاشتن است. زیرا همیشه چیزهایی در خط لوله باقی می ماند؛ حتی در متعهد ترین قصه گوها همیشه صحنه هایی وجود خواهد داشت که هرگز اتفاق نیفتاده یا دلایلی که هرگز اعتراف نخواهند شد.

با این حال، داستان یک زندگی جادویی است و قصد آشکارا تخیلی از نوشتن درباره خود، شناخت باشکوهی از ایده‌آل‌سازی زمانه ماست.

قهرمان داستان این کتاب ، که به طور اتفاقی از نام نویسنده نامگذاری نشده است ، سفری (فیزیکی و صمیمی) را در جستجوی اسرار گذشته خانواده و هویت خود آغاز می کند.

این جستجو باعث می شود که کریستینا رشته داستانهای چند نسل را بکشد ، ناپدید شدن ها ، فرارها و مرگ ها را کشف کند ، زخم هایی که هرگز التیام نیافته است. یکی از بزرگترین سکوت هایی که آن را احاطه کرده است مربوط به وقایعی است که در طول جنگ داخلی رخ داده است: تیراندازی در ساراگوسا ، فردی که به جای دیگری کشته شد ، پرچمدار مکزیکی که شاهد آن عمل وحشیانه بود ، دو نفر از طرف های مخالف که در دوره پس از جنگ متحد شد ... اما این غرق شدن در اسرار خانوادگی بسیار فراتر می رود و به دوره های دیگر ، به XNUMXs ، جنگ در آفریقا ، مکزیک ، مشکلات ، کودکان بزرگ شده منجر می شود. در کارآموزی…

این کتاب منحصر به فرد و جذاب در نیمه راه بین وقایع نگاری و رمان نوشته شده است ، به طوری که داستان به روشن شدن ، آشکار ساختن مناطق سایه ای که قهرمان نمی تواند از طریق پرس و جوهایش به آنها دسترسی پیدا کند ، اسناد مکتوب که کشف می کند و شهادت هایی که موفق به شنیدن آنها می شود ، کمک می کند. به

فالارس روایتی را پیشنهاد می کند که فراتر از کلیشه های هک شده درباره جنگ داخلی است و از طریق داستانهای کوچک ، تحولات سیاسی و جامعه شناختی یک کشور را به تصویر می کشد. این یک رمان است که شامل رمان های زیادی است ، حماسه ای خانوادگی در مورد رویدادهای واقعی که شایسته یک داستان داستانی هستند و پرسشی که در آن داستان به توضیح واقعیت کمک می کند. اثری که از خیانت ، ناامیدی و خشونت ، اما از خوبی ، مقاومت و امید صحبت می کند.

شما به پدر و مادر خود احترام خواهید گذاشت

انجیل به روایت مریم مجدلیه

مطمئناً این نیت اولیه آن ماشیزم آتاویستی که تا حد زیادی در کهن ترین نهادها ساکن است، نخواهد بود. و با این حال، امروز معلوم شده است که تلاش برای به تصویر کشیدن زنان به عنوان چیزی همیشه خرابکار، گناهکار، بارها و بارها توسط مردانگی بزرگوار بخشیده می شود، زنانه را به پیشاهنگ ثابت هر دوره تبدیل می کند.

امر زنانه به‌عنوان مبارزه‌ای ضروری که مرتبط‌ترین تغییرات را در تکامل اخلاقی در وهله اول و در نتیجه در هر چیز دیگری نشان می‌دهد. با مریم مجدلیه، فاحشه و قدیس به آنجا می رویم...

«من ، مریم ، دختر مگدالا ، به نام" مجدلیه "، به آن سن رسیده ام که دیگر از حیا نمی ترسم. من ، ماریا مگدالنا ، هنوز خشمی را دارم که با من روبرو شده و با احمقانه ، خشونت و آهنی که مردان بر مردان تحمیل می کنند ، مردان در برابر زنان ، روبرو هستم.

من بدین وسیله وقایع خارق العاده ای را که شاهد آن بودم ثبت می کنم. تصمیم من قطعی است با ناصری آشنا شدم. من تنها کسی بودم که هرگز طرف او را ترک نکرد. بیهودگی نیست. اینطور است. من می نشینم تا همه اینها را بیان کنم تا پایان آن درک شود و بسیاری از دروغ ها پاک شوند. هیچ چیز بیهوده روایت نخواهد شد. »»

کریستینا فالارس انجیل را به قول مریم مجدلیه در این صفحات می نویسد. این تصویر فمینیستی ، شجاعانه و نفسانی از یک زن آزاد است ، که نقش آن در بنیان گذاری مسیحیت توسط کلیسا حذف شده است. وقت آن رسیده است که با نسخه مردسالارانه مبارزه کنیم ، زیرا اجرای آن ویرانگر بوده است. با صدای مگدالنا همه چیز قابل درک است. چه کسی نان و ماهی را ضرب کرده است؟ آیا معجزه وجود دارد؟

انجیل به روایت مریم مجدلیه

دیگر کتاب‌های پیشنهادی کریستینا فالاراس…

زن دیوانه

کریستینا فالاراس در دیالوگی بی نقصی بین امروز و قرن شانزدهم، با این رمان زندگی زنی را که داستان خیلی هاست، بازسازی می کند. وقتی داستان توسط زنان تعریف می شود، همه چیز تغییر می کند. با سکوت خوانا همه چیز فهمیده می شود.

«از زمانی که پدرش او را حبس کرد و تا زمان مرگش، خوانا لا لوکا، ملکه کاستیا، ملکه آراگون، والنسیا، مایورکا، ناوارا، ناپل، سیسیل، ساردینیا و کنتس بارسلونا و همسر دوشس بورگوندی، در حبس ماندند. اقامت مجردی در توردسیلاس. بعد از من تکرار کن: 46 سال. 552 ماه. 2.442 هفته 17.094 روز. 410.256 ساعت. با وجود ملکه بودن، قفل شده است. در دوران حبس، میکل آنژ کلیسای سیستین را نقاشی کرد، اصلاحات پروتستانی لوتر آغاز شد و ماکیاولی شاهزاده را منتشر کرد. آن را به خاطر بسپارید، داده هایی وجود دارد که باید در حافظه باقی بمانند تا وصیت شوند».

امتیاز دادن به پست

دیدگاهتان را بنویسید:

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.